ده اصل اقتصادی از دیدگاه منکیو

ده اصل اقتصادی از دیدگاه منکیو

نخستین بار ادام اسمیت با انتشار کتاب ثروت ملل، اقتصاد کلاسیک را آغاز کرد. بعدها آلفرد مارشال در دانشگاه کمبریج، اصول علم اقتصاد را دسته‌بندی کرد و چیزی که با نام اقتصاد کلاسیک شناخته می‌شود، آنجا به وجود آمد. گریگوری منکیو با استفاده از اصول مکتب کمبریج، در کنار یافته‌های جدید علم اقتصاد در اقتصاد خرد و کلان، در کتاب کلیات علم اقتصاد، اصول ده گانه اقتصاد را نوشت.

ده اصل اقتصادی که منکیو از آن نام برده پایه‌ای ترین و مهم‌ترین مفاهیمی هستند که باید از اقتصاد بدانیم این ده اصل شامل مبادله، هزینه فرصت، سود و زیان نهایی، انگیزه‌های شخصی، تجارت آزاد، بازار آزاد، شکست بازار، سطح زندگی، چاپ پول، تورم و بیکاری است.

توجه داشته باشید که در این مطلب ما صرفا دیدگاهی کلی به این مفاهیم خواهیم داشت و در ادامه مجموعه آموزش "اقتصاد با منکیو" به تفصیل در مورد این مباحث بحث خواهد شد و آموزش‌های جامع‌تر خواهیم داد، اما بیایید بررسی کنیم تا ببینیم ده اصل اقتصادی منکیو چه هستند.

اصل اول: مبادله

اصل اول برای ما صحبت مهمی از میلتون فریدمن، نوبلیست اقتصاد را مرور می‌کند. فریدمن معتقد بود که " در اقتصاد ناهار مجانی وجود ندارد"

اصل مبادله به ما می‌گوید همیشه برای به دست آوردن یک چیز، باید چیزهای دیگری را از دست بدهیم. مثلا اگر شما بخواهید این ماه یک خودرو پانصد میلیون تومانی بخرید، پانصد میلیون تومان از بودجه تمام بخش‌های زندگی شما کم خواهد شد. کمتر می‌توانید لباس بخرید، کمتر می‌توانید تفریح و پس انداز کنید و … 

کشورها هم درگیر این بده بستان‌ها هستند. اگر کشوری می‌خواهد سطح درآمد خود را افزایش دهد، باید مقداری آسیب به محیط زیست را بپذیرد. اگر می‌خواهد از محیط زیست خود مراقبت کند، باید حدی از کاهش درآمد را قبول کند. 

یک بده بستان کلاسیک معروف دیگر، بده بستان تفنگ و کره است. اگر کشوری می‌خواهد هزینه‌های نظامی خود را افزایش دهد، باید کاهش در رفاه را نیز قبول کند پس طبیعتا بودجه بهداشت و آموزش آن کمتر خواهد شد، اما اگر می‌خواهد رفاه را افزایش دهد، طبیعتا باید بودجه امنیتی و نظامی کاهش پیدا کند. 

اصل دوم: هزینه فرصت

هزینه فرصت به طور کلی یعنی به دست آوردن یک چیز برابر است با هزینه از دست دادن تمام چیزهایی که برای به دست آوردن آن چیز می‌پردازیم. مثلا اگر شرکتی که شما درآن مشغول به کار هستید از شما بخواهد برای انجام یک ماموریت به شهر دیگری بروید و ده میلیون تومان حق ماموریت بگیرید ولی شما تصمیم بگیرید که آخر هفته خود را با خانواده سپری کنید و آن ماموریت را قبول نکنید، هزینه فرصت سپری کردن زمان با خانواده برایتان ده میلیون تومان خواهد بود.

اصلا تا به حال به معنای "قیمت" توجه کرده‌اید؟ این که می‌گوییم قیمت یک کالا مثلا پنج میلیون تومان است یعنی چه؟

واژه قیمت در ادبیات اقتصادی این‌طور تعریف می‌شود: قیمت هزینه فرصت پول است، شما پول از دست می‌دهید تا چیزهایی که دوست دارید را بدست آورید.

افراد ثروتمند، مفهوم هزینه فرصت را به خوبی درک کرده‌اند، هزینه فرصت زمان این افراد خیلی بالاست و آن‌ها این مفهوم را خوب متوجه شده‌اند. مثلا عموما یک لباس تکراری می‌پوشند و یا یک مدل مو و پوشش ساده دارند چرا که هزینه فرصت انتخاب لباس و آراستگی دائمی مو برایشان زیاد تمام می‌شود مثلا ممکن است برای یک شخص ثروتمند، زمان گذاشتن برای خرید یک لباس چهارصد هزارتومانی، چند ده میلیون تومان آب بخورد.

اصل سوم: سود و زیان نهایی 

عموم افراد به سود مقطعی نگاه می‌‌کنند و نه به سود نهایی، مثلا همه می‌دانند سیگار کشیدن در بلند مدت باعث بسیاری از بیماری و مشکلات می‌شود ولی لذت مقطعی سیگار کشیدن را ترجیح می‌دهند یا مثلا همه می‌دانند که برای بازنشستگی باید پس انداز کرد ولی ترجیح می‌دهند الان از پولشان لذت ببرند. اصل سوم اقتصادی منکیو این را به ما می‌گوید که باید به سود نهایی فکر کنیم نه سود مقطعی و لحظه‌ای.

وضعیت یک دانشجو را با کسی که به جای تحصیل کار می‌کند مقایسه کنید. طبیعتا کسی که کار می‌کند وضع مالی‌اش از دانشجوی پزشکی بهتر است، اما طبق اصل سوم منکیو می‌دانیم که درنهایت پزشک پول بیشتری به دست می‌آورد.

بر طبق این اصل باید برای رسیدن به سود بزرگ نهایی، از سودهای کوچک و مقطعی چشم‌پوشی کنیم. شما یک کسب و کار تازه تاسیس را درنظر بگیرید، عموما در سال اول جز هزینه، دستاوردی ندارند چون به سود نهایی فکر می‌کنند.

اصل چهارم: انگیزه‌های شخصی

مردم به انگیزه‌های شخصی خود پاسخ می‌دهند. اقتصاد علم توصیه‌های اخلاقی نیست واقعا اگر می‌خواهیم مردم را به کاری ترغیب کنیم یا از کاری منعشان کنیم، باید بجای توصیه‌های اخلاقی برایشان انگیزه‌های شخصی ایجاد کنیم.

مثلا در نظر بگیرید در یک ساختار اقتصادی، شکر ارزان است و حالا کشور با بحران کمبود شکر مواجه شده، بجای اینکه بیاییم به مردم توصیه اخلاقی کنیم که شکر نخرید تا به بقیه هموطنانتان شکر به حد کافی برسد، باید قیمت شکر را به قیمتا واقعی نزدیک کنیم تا مردم به نیت سود کردن نخرند.

یا مثلا اگر به مردم توضیح دهید که چرا بهتر است از پلاستیک‌های بازیافتی استفاده کنند، اما پلاستیک نو ارزان‌تر باشد، مردم به سراغ پلاستیک نو می‌روند. یکی از راه‌ها این است که از پلاستیک نو مالیات بگیریم و به پلاستیک بازیافتی یارانه بدهیم. مثال دیگر این است که اگر به مردم توضیح دهید که کمربند ایمنی ببندند، این کار را نخواهند کرد. اما وضع جریمه برای کسانی که از کمربند استفاده نمی‌کنند، سبب میشود افراد کمربند ببندند. 

اصل پنجم: تجارت آزاد

تجارت آزاد
 

تجارت یک بازی برد برد است. یک پزشک می‌تواند هم آشپزی کند، هم کار منشی را انجام دهد، هم مطب خود را تمیز کند و هم در بورس معامله کند اما هیچ کدام این کارها را انجام نمی‌دهد، پزشک فقط کار بیمارهای خود را ویزیت می‌کند و روی همین یک کار تمرکز می‌کند. در این حالت هم وضعیت زندگی آن پزشک بهتر خواهد شد هم وضعیت زندگی منشی، آشپز، خدماتی و...

تجارت مسابقه ورزشی نیست که یکی ببازد یکی ببرد، هر دو طرف برنده این بازی هستند. برای کشورها هم همین است، کشورها منابع و وقت محدودی دارند و واردات برخی منابع به نفع آن‌ها خواهد بود.

به عنوان مثال می‌شود اگر ایران در کشت برنج نسبت به ترکیه مزیت دارد و ترکیه نسبت به ایران در تولید گندم مزیت دارد باید ایران برنج بیشتری تولید کند و اط تزکیه گندم وارد کند همینطور ترکیه گندم بیشتری تولید کرده وبرنج خود را از ایران تامین کند.

اصل ششم: بازار آزاد

بازارها نظام عرضه تقاضا دارند، یعنی خودشان به بهترین شکل می‌توانند خودشان را کنترل کنند. ولی اگر دخالتی در ساز و کار بازارها وارد شود تعادل عرضه تقاضا بهم می‌خورد و دیگر بازار آن ساز و کاری که باید داشته باشد را ندارد.

این اصل می‌گوید بازارها می‌توانند به بهترین شکل بازارها را ساماندهی کنند. مثلا اگر الکل کم باشد، قیمت بالا می‌رود. در این صورت مردم با دقت بیشتری الکل مصرف می‌کنند و برخی کارخانه ها تولید را افزایش می‌دهند و در نهایت قیمت متعادل خواهند شد.

آدام اسمیت جزو اولین افرادی بود که مفهوم بازار آزاد را مطرح کرد. آدام اسمیت می‌گفت  بازارها دست نامریی دارند که این دست نامریی می‌تواند عرضه و تقاضا را به بهترین شکل کنترل کند که کدام کالاها بیشتر تولید و کدام کالاها بیشتر مصرف شوند. 

اصل هفتم: شکست بازار

بازارها همیشه هم کارا نیستند و ممکن است شکست بخورند. مثلا واکسن کرونا چون سودآوری داشت و کمک دولت‌ها را هم به همراه داشت، سریع تولید شد. اما چرا واکسن HIV بعد از این همه سال هنوز تولید نشده است؟

علت اصلی آن شکست بازار آزاد در تولید واکسن این ویروس است. در این مواقع دولت‌ها باید وارد شوند و مانع از شکست بازار شوند.

یا مثلا بازار آزاد تاسیس مدرسه در روستای دور را انجام نمی‌دهد، پس در این شرایط دولت‌ها باید وارد شوند و در مناطق دور دست هم بیمارستان و مدرسه بسازند.

شکست بازارها دو علت اصلی دارد: آثار جانبی تولید و قدرت بازار

آثار جانبی تولید یعنی اگر تمام مسئولیت را به خود بازار آزاد بسپاریم، تلاش می‌کند کالا با حداقل قیمت تولید شود و این حداقل قیمت ممکن است به نابودی محیط زیست منجر شود، در اینجا دولت‌ها وظیفه دارند با مشوق، مالیات و… شرکت‌ها را به سمتی سوق ‌دهند که از روش دیگری تولید خود را انجام دهند.

قدرت بازار هم یعنی مثلا اگر شخصی انحصار تولید خودرو را داشته باشد، باید انتظار این را داشته باشیم که خودروسازی شکست بخورد، پس طبیعتا بازار آزاد نمی‌تواند بهترین خودروها را با بهترین قیمت به مردم تحویل دهد یا اینکه انتظار داشته باشیم همه مردم خودرو داشته باشند. وظیفه دولت آن است که با قوانین ضد تبانی جلوی انحصار را بگیرد.

 

اصل هشتم: سطح زندگی

سطح زندگی مردم یک کشور به میزان تولید ناخالص داخلی آن کشور بستگی دارد (در مورد تولید ناخالص داخلی در ادامه مجموعه مطالب اقتصاد با منکیو، به طور مفصل بحث خواهیم کرد)

به عنوان مثال چین فقط با صادرات به رشد اقتصاد نرسیده است، میزان تولید کالاها و خدمات در آن افزایش یافته و خود مردم هم  بیشتر مصرف کردند و سطح رفاه افزایش یافت.

برای اینکه ببینید مردم کدام کشور مرفه‌تر هستند باید میزان تولید ناخالص داخلی به ازای سرانه آن‌ها را مقایسه کنید.

البته که تنها عامل مقایسه این عامل نیست.

 

اصل نهم: چاپ پول

چاپ پول
 

تورم مربط به زمانی است که پول کاغذی چاپ و منتشر شد و جایگزین دوره مبادله کالا به کالا شد. تقریبا تمامی اقتصاددانان این نکته را پذیرفته‌اند که تورم یک پدیده پولی است. چاپ پول بدون پشتوانه و خلق نقدینگی ریشه اصلی شکل گیری تورم است.

چاپ پول و خلق نقدینگی در یک کشور باید متناسب با میزان افزایش تولید و خدمات آن کشور باشد، ساختار اقتصادی را تصور کنید که در آن سالانه ده خودرو تولید می‌شود و هر سال هم ده میلیون تومان در آن کشور پول چاپ می‌شود، در این حالت قیمت هر خودرو یک میلیون تومان است.

حالا این سیستم اقتصادی تصمیم می‌گیرد که امسال همان ده خودرو را تولید کند ولی به جای ده میلیون تومان، بیست میلیون تومان پول چاپ کند. چه اتفاقی می‌افتد؟ ده خودرو داریم و بیست میلیون پول طبیعتا مردم هجوم میبرن به بازار برای خرید خودرو و قیمت خودرو یک میلیونی حالا به دو میلیون تومان افزایش پیدا می‌کند.

در سال 1390 قیمت هر پراید هفت میلیون تومان بود و الان قیمت چهار حلقه لاستیک پراید هفت میلیون تومان شده، چرا؟

چون دولت پول چاپ کرده است.

 

اصل دهم: تورم و بیکاری

اصلاح ساختار اقتصادی مثل تعمیر خودرو خرابی است که باید حتما بعضی از قطعاتش تعویض شود ولی شما اجازه ندارید خودرو را خاموش کنید و باید در همان حالتی که خودرو روشن است آن قطعه را تعویض کنید.

در اقتصاد این بحث را بین تورم و بیکاری داریم، یعنی اگر بخواهید تورم را کنترل کنید، باید جلوی چاپ پول را بگیرید و حالا با جلوگیری از چاپ پول، پول دست مردم کمتر خواهد شد و کمتر خرید خواهند کرد و سود بنگاه‌ها کاهش یافته و نیروی کمتری استخدام می‌کنند، حتی ممکن است نیروهای قبلی هم اخراج شوند. این اتفاق باعث می‌شود نرخ بیکاری را افزایش ‌دهد. این افزایش نرخ بیکاری موقتی است. کم کم قیمت‌ها کاهش می‌یابد. مردم به بازارها برمیگردند و دوباره نرخ بیکاری کاهش خواهد یافت. 

اشتراک گذاری

ترتیبی که مدرسه اقتصادآنلاین برای خواندن مطالب سری اقتصاد با منکیو به شما پیشنهاد می‌کند: