در اقتصاد، بنگاهها و شرکتهای زیادی وجود دارد که هر روز کالا و خدمات بسیاری را برای رضایت خاطر ما تولید میکنند. براساس آنچه از قانون تقاضا آموختیم میدانیم که بنگاهها تمایل دارند تا در قیمتهای بالاتر مقدار بیشتری از کالا را تولید و عرضه کنند و به همین دلیل شیب منحنی عرضه، صعودی خواهد بود. از طرفی قانون عرضه نیز میتواند کمک بسیار زیادی در درک قانون بنگاهها به ما داشته باشد.
در ادامه به صورت دقیقتر هزینههای یک بنگاه را بررسی خواهیم کرد و با مفهومی به نام سازمان صنعتی آشنا خواهیم شد. بررسی هزینههای تولید میتواند نقطه آغاز مناسبی برای بررسی و مطالعه یک سازمان صنعتی باشد چراکه هر بنگاهی برای تولید هر ابزاری، نیازمند هزینه است.
بررسی هزینه ها
یک نانوایی را در نظر بگیرید، این نانوایی برای تولید نان، هزینههای زیادی اعم از آرد، آب، برق و... پرداخت میکند. البته این موارد تمام هزینههای نانوایی نیستند و دستمزد کارگر، خرید ابزار تولید چون تنور و... از دیگر هزینههایی هستند که برای تولید نان استفاده میشود.
درآمد کل، هزینه کل و سود
برای درک موضوع در ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهیم که یک بنگاه از انجام فعالیت اقتصادی به دنبال چیست. همان طوری که آدام اسمیت میگفت یک نانوا برای خیرخواهی و کمک به جهانیان، اقدام به پخت نان نمیکند و یا یک قصاب برای تامین پروتئین بدن من و شما نیست که گوشت میفروشد، آنها نیز مثل همه مردم به فکر کسب سود هستند.
اقتصاددانان عموما هدف از تولید و فعالیت اقتصادی را کسب حداکثر سود میدانند.
سود بنگاه چیست؟
اگر کل هزینه های یک بنگاه را از درآمد آن کسر کنیم، سود بنگاه به دست خواهد آمد. هزینه کل نیز شامل کل هزینههایی است که یک بنگاه برای فعالیت اقتصادی خرج میکند. برای مثال در نمونه نانوایی دستمزد کارگران، هزینه تنور، هزینه آرد و... جز هزینههای بنگاه محسوب میشوند و جمع کل این هزینهها مساوی با هزینه کل خواهد بود.
هزینه فرصت
زمانی که میخواهید هزینهها را بررسی کنید ابتدا باید اصول ده گانه اقتصادی منکیو را مورد توجه قرار دهید. هزینه فرصت نیز یکی از همان ده اصل اقتصادی منکیو بود که براساس این اصل، هزینه هر آنچه از دست میدهید مساوی است با ارزش آن چیزهایی که به دست میآورید. به عبارتی هزینه فرصت یعنی هزینه هر چیز برابر است با ارزش سایر چیزهای دیگری که از دست دادهاید.
زمانی که یک اقتصاددان از هزینههای تولید صحبت میکند، این هزینهها شامل هزینههای فرصت نیز خواهد بود البته هزینه فرصت همیشه به طور واضح مشخص نیست، زمانی که یک نانوا دو هزار دلار برای خرید آرد پرداخت میکند این دو هزار دلار، جزو هزینههای آشکار بنگاه محسوب میشود. اما هزینهها همیشه هم آشکار نیست، یک دسته از هزینهها به هزینههای غیرآشکار یا ضمنی معروفند.
تفاوت تحلیل بین اقتصاددانان و حسابداران، تفاوت بین هزینههای آشکار و ضمنی را به ما نشان خواهد داد. اصولا هزینههای فرصت از دید حسابداران پنهان میماند.
هزینه سرمایه گذاری و هزینه فرصت
تمام بنگاهها هزینههای غیرآشکار زیادی دارند و این هزینه، فرصت تامین مالی سرمایهگذاران مورد نیاز است. برای مثال یک نانوا برای تاسیس نانوایی باید میزان مشخصی از پس انداز خود را صرف تاسیس بنگاهش کند. مبلغی که اگر در بانک قرار میگرفت، به صورت روزشمار به آن پول سود تعلق میگرفت. این سودی که باید دریافت میشد ولی دیگر وجود ندارد، هزینه فرصت بنگاه است.
در حالیکه اقتصاددانان این سود از دست رفته را جز هزینههای بنگاه به شمار میآورند، حسابداران چنین کاری نمیکنند. زیرا حسابداران فقط چیزی را وارد صورتهای مالی میکنند که به صورت مشهود مشخص باشد، وقتی جریان پولی وارد و یا خارج نشده باشد حسابداران آن را لحاظ نمیکنند.
سود اقتصادی مقابل سود حسابداری
بنابر آنچه گفته شد، تحلیل و نوع نگاه اقتصاددانان و حسابداران در مورد هزینهها با هم متفاوت است بنابراین دیدگاهشان در مورد سود نیز متفاوت خواهد بود. از نظر اقتصاددانان، سود مساوی است با کل درآمدهای بنگاه منهای تمامی هزینههای فرصت که شامل هزینههای آشکار و غیر آشکار میشود اما از نظر یک حسابدار، سود مساوی است با کل درآمد بنگاه منهای هزینههای آشکار.
تابع تولید
اما یک اصل اقتصادی مهم دیگر از اصول دهگانه منکیو این بود که مردم عقلایی فکر میکنند و به سود نهایی میاندیشند و نه سود مقطعی. از طرفی بنگاهها با خرید نهادهها برای تولید کالاها و خدمات متحمل هزینه میشوند. درنظر بگیرید در یک کارگاه شیرینی سازی ارتباط بین تعداد شیرینی تولیدشده و تعداد کارگران به صورت جدول زیر باشد.
تعداد کارگران |
تعداد شیرینی تولید شده |
0 |
0 |
1 |
50 |
2 |
90 |
3 |
120 |
4 |
140 |
5 |
150 |
همانطوری که در جدول فوق مشاهده میکنید، اگر هیچ کارگری نداشته باشیم هیچ شیرینی هم تولید نخواهد شد. اما با افزایش تعداد کارگران تعداد شیرینیهای تولیدشده نیز افزایش خواهد یافت. در اینجا ارتباط بین کارگران و تعداد شیرینیها تولید شده (نهاده ها و مقدار تولید) به تابع تولید معروف است.
اگر کمی بیشتر به جدول دقت کنید، کارگر اول 50 شیرینی تولید میکند، اما وقتی کارگر دوم اضافه میشود تولید به جای 100شیرینی، 90 شیرینی خواهد بود و وقتی کارگر سوم اضافه میشود نیز 150شیرینی تولید نمیشود و کارگر سوم فقط میتولند 30 شیرینی به مجموع تولید اضافه کند نه 50 شیرینی، به عبارت بهتری کارگر اول 50شیرینی، کارگر دوم 40 شیرینی، کارگر سوم 30 شیرینی، کارگر چهارم 20 شیرینی و کارگر پنجم فقط ده شیرینی تولید میکند. قبل از بررسی علت این موضوع، بهتر است معنی تولید نهایی را بدانیم.
تولید نهایی هر نهاده(مثلا کارگر) در فرآیند تولید برابر است با افزایش در تولید کل به علت به کارگیری یک واحد اضافه ازاین نهاده. به عبارتی دیگر تولید نهایی یعنی اگر مثلا یک کارگر یا یک دستگاه به خط تولید اضافه کنیم میزان تولید ما را چقدر افزایش میدهد.
اما حالا که مفهوم تولید نهایی را متوجه شدیم به بحث قبلی برگردیم. چرا تعداد شیرینیهای تولیدشده با افزایش نهادههای تولید(تعداد کارگران) به اندازه همان اول افزایش نیافت؟ علت اصلی این اتفاق این است که وقتی یک کارگر داریم، تمام ماشین آلات در خدمت آن فرد خواهد بود اما هر چه تعداد کارگران بیشتر شود، ماشین آلات بین افراد مختلف تقسیم خواهد شد و هر دستگاه تعداد مشخصی میتواند تولید کند. این پدیدهای است که اقتصاددانان آن را اصل نزولی بودن تولید نهایی مینامند.
انواع هزینه های تولید
به طور کلی هزینههای تولید به شش دسته کلی تقسیم بندی میشوند که عبارتند از:
- هزینه ثابت: هزینهای است که ارتباطی با میزان محصول تولیدشده توسط بنگاه ندارد. برای مثال یک بنگاه بدون بررسی اینکه چه میزان محصول تولید میشود، ماهیانه یک عدد ثابتی را تحت عنوان اجاره بها، پول آب و برق، حقوق منشی و... پرداخت میکند که این هزینه ها جزو هزینههای ثابت بنگاه به حساب میآیند.
- هزینه متغیر: برخی از هزینهها با میزان محصول تولیدشده توسط بنگاه تغییر پیدا میکنند که به این هزینهها، هزینههای متغیر تولید میگویند. مثلا خرید شکر برای تولید شیرینی یک هزینه متغیر است زیرا هر چه تولید بیشتر شود، هزینه برای خرید شکر افزایش خواهد یافت.
- هزینه متوسط : هزینه متوسط کل، هزینه هر واحد تولید است و از تقسیم هزینه کل بر مقدار تولید اضافه به دست میآید. فرض کنید قرار است به عنوان یک اقتصاددان به این دو پرسش پاسخ دهید؛ هزینه تولید یک نان چقدر است؟ هزینه تولید یک واحد اضافه نان چقدر است؟ شاید در ابتدا، این دو پرسش شبیه هم به نظر برسند اما در واقع اینطور نیست و این دو پرسش کاملا متفاوت از یکدیگر خواهند بود. برای محاسبه هزینه واحد تولید باید هزینه کل را بر تعداد محصول تقسیم کنید. از آنجا که هزینه کل با مجموع هزینههای ثابت و متغیر برابر است، هزینه متوسط کل نیز با مجموع هزینههای ثابت و متغیر برابر است.
- هزینه نهایی: نشان دهنده افزایش هزینه کل به ازای یک واحد تولید اضافی است. تغییر در هزینه کل به ازای تغییر یا افزایش یک واحد تولید را هزینه نهایی مینامیم.
- هزینه کوتاه مدت و بلند مدت: یک تولیدی کفش را در نظر بگیرید. این تولیدی در کوتاه مدت امکان افزایش تعداد کارگاهها، تشکیلات تولید و... را ندارد و تنها میتواند با افزایش کارگران، تعداد کفشهای تولید را افزایش دهد. بنابراین بنگاه در کوتاه مدت هزینههای ثابت و متغیر خواهد داشت. اما در بلندمدت، این بنگاه میتواند تشکیلات تولیدی را تغییر دهد و کارگاه جدید بسازد.
اشتراک گذاری
ترتیبی که مدرسه اقتصادآنلاین برای خواندن مطالب سری اقتصاد با منکیو به شما پیشنهاد میکند:
- ده اصل اقتصادی از دیدگاه منکیو
- چطور مثل یک اقتصاددان فکر کنیم؟
- وابستگی متقابل چیست | بررسی دو اصل پایه تجارت(مزیت نسبی و مطلق)
- انواع بازارها؛ عوامل موثر بر عرضه و تقاضا
- کشش عرضه و تقاضا چیست و عوامل موثر بر آن کدام اند؟
- تاثیر سیاست های دولت بر عرضه و تقاضا چگونه است؟
- اضافه رافاه چیست و کارایی بازار چگونه است؟
- کاربرهای عرضه و تقاضا: هزینه های وضع مالیات
- کاربردهای عرضه و تقاضا: تجارت بین الملل
- منظور از کالای عمومی و منابع مشترک چیست؟
- طرح نظام مالیاتی به چه معناست
- بررسی هزینه های تولید به چه صورت است؟
- انحصار چیست؟ بررسی منابع و انواع آن
- رقابت انحصاری چیست و چه تفاوتی با رقابت کامل دارد؟
- منظور از انحصار چند جانبه چیست؟
- منظور از نابرابری درآمد و فقر چیست؟