در هر حوزه علمی، شاهد زبان و نحوهای خاص از تفکر هستیم. ریاضیات در مورد انتگرال و دیفرانسیل و حد و مشتق صحبت میکند، روانشناسان درمورد خود، فراخود و شخصیتهای هنجاری صحبت میکنند و این موضوعات در هر علم متفاوت است. اقتصاد نیز از این قاعده مستثنی نیست و همچون سایر علمها ادبیات خاص خود را دارد و فعالان این حوزه تفکرات و اندیشههای خاص خود را دارند.
عموما اسم اقتصاد که میآید بیشتر در ذهنمان عرضه، تقاضا، کشش، نظریه مزیت نسبی، رفاه و... تداعی میشود، هرچند که این مباحث مهم هستند ولی اینها فقط بخش کوچکی از دنیای بزرگ اقتصاد است و اقتصاد صرفا به این مباحث ختم نمیشود. یک باور غلط بزرگی که در ذهن عموم مردم وجود دارد این است که تصور میکنند تفکر اقتصادی یعنی خساست، مثلا عموم مردم به کسانی که کمتر خرج میکنند و بیشتر پس انداز میکنند میگویند این افراد اقتصادی هستند یا مثلا شما هرچقدر خسیس تر باشید در نزد عموم مردم اقتصادیتر تصور میشوید. درصورتیکه تفکر اقتصادی اصلا این مدل نیست، هدف نهایی علم اقتصاد گسترش رفاه است و اتفاقا خساست با اولین پایههای تفکر اقتصادی در تضاد است.
اقتصاد علم شیرینی است که یادگیری آن به ما کمک میکند زندگی با رفاه بیشتری داشته باشیم. در این مطلب سعی داریم به همین موضوع بپردازیم، در مورد زبان و ادبیات اندیشیدن در اقتصاد صحبت خواهیم کرد و بررسی میکنیم که یک اقتصاددان چطور فکر میکند و ما چطور تفکر خود را به تفکر یک اقتصاددان نزدیک کنیم؟
اقتصاد یک علم است واقتصاددانان دانشمندان این علم هستند
شاید اگر به شما بگوییم اقتصاد یک علم است تعجب کنید و بگویید علم یعنی زیست شناسی و شیمی که در آزمایشگاه مورد بررسی قرار میگیرد، پس چطور وقتی اقتصاد در آزمایشگاه و زیر میکروسکوپ مورد بررسی قرار نمیگیرد آن را علم میخوانند؟
پاسخ این سوال آن است که جوهره علم، روش شناسی علمی است.
اقتصاددانان همواره تلاش دارند تا مسائل و موضوعاتی را که بررسی میکنند، مانند دانشمندان مورد مطالعه و بررسی عینی قرار دهند. در واقع یک اقتصاددان به همان شکلی اقتصاد را مطالعه میکند که یک فیزیک دان فیزیک را و یک ریاضیدان، ریاضی را بررسی میکند. بیایید با هم ببینیم روش بررسی اقتصاددانان به چه صورت است:
روش علمی و فرضیات
اولین بار که سیب از درخت افتاد، با مشاهده این اتفاق فرضیهای در ذهن نیوتن ایجاد شد و در آزمون و آزمایشهای بعدی کم کم فرضیهاش تایید شد که نیرویی به نام جاذبه در سطح جهان وجود دارد.
اقتصاد نیز همین است، همه چیز با مشاهده آغاز میشود. برای مثال ممکن است یک اقتصاددان برای بار اول احساس کند که چاپ پول در جامعه باعث ایجاد تورم میشود. طبیعتا نمیتواند صرفا با یک بار مشاهده این نتیجه را بگیرد که چاپ پول عامل ایجاد تورم است، او برای تایید یا رد این ماجرا شروع میکند به مشاهده و بررسی کردن و در نهایت نیز با بررسی و آزمون خطا و مشاهده نمونههای تاریخی و... این فرضیه را رد یا تایید خواهد کرد.
البته توجه داشته باشید که مشاهده و اثبات فرضیات در اقتصاد به سادگی سایر علوم نیست. نیوتن اولین باری که به وجود جاذبه در سطح زمین پی برد، توانست این موضوع را در آزمایشگاه بررسی کند و با بررسی و آزمایش به نتیجه درست برسد که آیا زمین دارای جاذبه است یا خیر. اما در اقتصاد آزمایشگاه و نمونه آزمایشگاهی وجود ندارد و این موضوع کار را برای اقتصاددانان سخت کرده است. اقتصاددانان به جای آزمایش در آزمایشگاه به رویدادها و اتفاقات تاریخی مراجعه کرده و از این اتفاقات نتیجه میگیرند.
از طرفی وقتی در فیزیک براساس یک فرضیه نظر میدهیم، طبیعتا خلاهای زیادی در آن فرضیه وجود دارند. در اقتصاد نیز همین است، مثلا ممکن است شما برای نشان دادن رابطه تجارت، فرضیه خود را با تجارت دو کالا بررسی کنید. در دنیای واقع تجارت با دو کالا صورت نمیگیرد. اما این فرضیات سبب میشود تا فهم موضوعات و مفاهیم راحتتر شوند.
الگوهای اقتصادی
یک دبیر زیست شناسی برای نشان دادن آناتومی بدن انسان، از الگوها و مدلهای پلاستیکی استفاده میکند. در اقتصاد نیز همین است. اقتصاددانها برای درک جهان واقعی از مدلها استفاده میکنند اما این الگو و مدلها مانند زیست شناسی، پلاستیکی و یا ملموس نیستند.
مدلهای اقتصادی شامل نمودارها و معادلات هستند. البته توجه داشته باشید که این مدلها قطعا نمیتوانند به صورت کامل و دقیق مسائل را تبیین کنند ولی تا حد خوبی شبیه سازی انجام میدهند. در سایر علوم هم این نکته البته برقرار است، مثلا یک مدل پلاستیک از آناتومی بدن به صورت دقیق تمام جزییات ماهیچهها را نشان نمیدهد ولی تا حد خوبی برای انتقال مفاهیم و بررسی و آزمایش کارایی دارد. در ادامه این مطلب با هم چند مدل الگو را بررسی خواهیم کرد:
الگوی نخست: چرخه اقتصاد (نمودار جریان دورانی درآمد-هزینه)
اقتصاد از میلیونها انسان و فعالیت اقتصادی ایجاد شده است. این افراد به مبادله کالاها و خدمات با یکدیگر میپردازند و ما چرخهای بزرگ از فعالیتهای اقتصادی را در طی یک روز شاهد هستیم. بنابراین برای درک چگونگی کارکرد اقتصاد باید اتاق تمیز روشهایی را ابداع کنیم که بتوان تفکر درباره فعالیتهای اقتصادی را به کمک آن ساده کرد. در واقع به مدلی نیاز داریم تا نحوه ساماندهی اقتصاد و چگونگی تعامل افراد با یکدیگر را در آن توضیح دهیم.
نمودار زیر تصویری از یک الگوی ساده اقتصادی است که به چرخه اقتصاد یا جریان دورانی درآمد-هزینه شهرت دارد. این الگو شامل دو گروه تصمیمگیران اقتصادی برای خانوارها و بنگاههاست. بنگاهها با استفاده از نهادهایی مانند نیروی کار به تولید کالا و خدمات میپردازند که عوامل تولید نامیده میشوند. نکته مهم این نمودار این است که روابط خانوارها و بنگاهها روابط متقابل است. در این بازار خانوارها خریدار و بنگاهها فروشنده هستند. در بازار عوامل تولید ماجرا متفاوت است، خانوارها عرضهکننده یا فروشنده و بنگاهها خریدار هستند.
این چرخه روشی ساده برای نشان دادن تمامی مبادلاتی است که بین خانوارها و بنگاهها انجام میشود. خانوارها دربازار عوامل تولید، نیروی کار، زمین و.. خود را به بنگاه میفروشد و بنگاه با استفاده از این عوامل به تولید کالا و خدمات میپردازد و آن را به خانوارها میفروشد. جریان دورانی بیرونی در نمودار چرخه اقتصاد، نشاندهنده جریان پولی بین بنگاهها و خانوارهاست.
این الگو، الگویی آسان برای فهم پدیدههای اقتصادی است و هدف آن بیشتر درک چگونگی تعامل بخشهای مختلف اقتصادی با یکدیگر است.
الگوی دوم: منحنی یا مرز امکانات تولید
در اقتصاد هزاران نوع متفاوت کالا و خدمات باهم مبادله میشوند. اما برای درک آسانتر فرض کنید در یک کشور تنها دو نوع کالا مبادله میشود یعنی مثلا فقط دو صنعت خودرو و رایانه تمام عوامل موجود در اقتصاد را به دست گرفتهاند.
حال فرض کنید اگر تمام منابع صرف تولید خودرو شوند، هزار دستگاه خودرو تولید خواهد شد و هیچ رایانهای در این حالت تولید نخواهد شد. اگر هم تمامی عوامل تولید در این اقتصاد صرف تولید رایانه شوند، شاهد تولید سه هزار رایانه خواهیم بود. بنابراین نقطهای از برخورد مرز امکانات تولید با محورهای مختصات، حداکثر تولید ممکن کالا را نشان خواهد داد که برای خودرو هزار دستگاه و برای رایانه سه هزار دستگاه است.
اگر منابع تولیدی بین دو صنعت خودرو و رایانه تقسیم شوند، ترکیبی از 700خودرو و 2000 رایانه را شاهد هستیم (نقطه A).
نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که نقطه D نقطهای است که نمیتوان به آن رسید زیرا با کمیابی عوامل تولید در این نقطه روبرو هستیم. به عبارت بهتری در این ساختار اقتصادی توانایی تولید این دو کالا را در اختیار نداریم.
اگر از منابع کمیاب و عوامل تولید، حداکثر استفاده را ببریم، میتوانیم ادعا کنیم که منابع به طور کارا یا کارآمد استفاده شدهاند. برای مثال در این نمودار نقطه B نقطهای غیرکارآمد است زیرا از همه عوامل تولید به بهترین نحو استفاده نشده است.
نکته مهم مرز امکانات تولید اینجاست که اگرعوامل ناکارایی اقتصاد کشف و رفع شوند، اقتصاد به سمت اقتصادی بهینه و کارا حرکت خواهد کرد. یعنی جایی که بتوانیم از حداکثر امکانات موجود استفاده کنیم.
مبادله یکی از ده اصل اقتصادی منکیو بود، مرز امکانات تولید نیز همین مبادله و بده بستان بین عوامل اقتصادی را نشان میدهد. البته مرز امکانات تولید یکی دیگر از اصول منکیو یعنی هزینه فرصت را نیز نشان میدهد چراکه شما اگر به جای خودرو، یارانه تولید کنید فرصت تولید خودرو را از دست دادهاید.
اقتصاد خرد و کلان
اقتصاددانان نیز مانند سایر علوم، مطالعات خود را در سطوح مختلف انجام میدهند. اقتصاد به طور سنتی به دو زیر تقسیم میشود:
1.اقتصاد خرد، که عبارت است از مطالعه چگونگی تصمیمگیری خانوارها و بنگاهها و نحوه تعامل آنها در بازارهای مورد نظر.
2.اقتصاد کلان، که عبارت است از مطالعه اقتصاد در سطح وسیعتر یا در سطح کلی.
اقتصاد خرد شاید تاثیر نرخ اجاره بر بخش مسکن را بررسی کند، اما اقتصاد کلان آثار استقراض دولت از بانک مرکزی و... را بررسی میکند. با همه این اوصاف، اقتصاد خرد و کلان به یکدیگر نزدیک هستند. زیرا بدون ملاحظه تصمیمگیریهای خرد نمیتوان مسایل مربوط به اقتصاد کلان را بررسی کرد و برعکس.
البته با همه این تفاسیر باید توجه داشت که مباحث این دو حوزه کاملا جدا از یکدیگر ولی مکمل همدیگر هستند و نمیتوان صرفا به یک حوزه اکتفا کرد و از یادگیری حوزه دیگر غافل شد.
چرا اقتصاددانان باهم توافق نظر ندارند؟
منکیو معتقد است اگر تمام اقتصاددانان را در یک مکان جمع کنیم و از آنها در مورد موضوعی خاص نظر بخواهید، هرگز این افراد به نتیجهای مشترک نخواهند رسید زیرا ممکن است در مورد اعتبار نظریههای مختلف با یکدیگر توافق نداشته باشند. همچنین ارزشهای اعتقادی اقتصاددانان با یکدیگر متفاوت است بنابراین دیدگاههای دستوری آنان در این باره که چه سیاست اقتصادی باید اجرا شود، متفاوت خواهد بود. البته کا باید توجه داشته باشیم وقتی سیاستگذاران در جملات خود از عبارات دستوری یا ارزشی استفاده میکنند، در نقش یک سیاستگذار انجام وظیفه میکنند نه یک دانشمند.
اشتراک گذاری
ترتیبی که مدرسه اقتصادآنلاین برای خواندن مطالب سری اقتصاد با منکیو به شما پیشنهاد میکند:
- ده اصل اقتصادی از دیدگاه منکیو
- چطور مثل یک اقتصاددان فکر کنیم؟
- وابستگی متقابل چیست | بررسی دو اصل پایه تجارت(مزیت نسبی و مطلق)
- انواع بازارها؛ عوامل موثر بر عرضه و تقاضا
- کشش عرضه و تقاضا چیست و عوامل موثر بر آن کدام اند؟
- تاثیر سیاست های دولت بر عرضه و تقاضا چگونه است؟
- اضافه رافاه چیست و کارایی بازار چگونه است؟
- کاربرهای عرضه و تقاضا: هزینه های وضع مالیات
- کاربردهای عرضه و تقاضا: تجارت بین الملل
- منظور از کالای عمومی و منابع مشترک چیست؟
- طرح نظام مالیاتی به چه معناست
- بررسی هزینه های تولید به چه صورت است؟
- انحصار چیست؟ بررسی منابع و انواع آن
- رقابت انحصاری چیست و چه تفاوتی با رقابت کامل دارد؟
- منظور از انحصار چند جانبه چیست؟
- منظور از نابرابری درآمد و فقر چیست؟