شکاف بین فقیر و غنی موضوعی است که همواره مورد توجه پژوهشگران قرار داشته است، درآمد افراد همواره به عرضه و تقاضای نیروی کار بستگی دارد اما عوامل دیگری نیز در تعیین درآمد افراد نقش دارند که از جمله آن میتوان به قابلیت، توانایی، شهرت و... اشاره کرد. این عوامل مهمترین عاملی هستند که چگونگی توزیع درآمدها بین گروههای مختلف جامعه را بیان میکنند. به عبارت بهتری همین عوامل مشخص میکنند که چه کسی فقیر و چه کسی غنی باشد.
نرخ فقر
فقر یک پدیده نامطلوب اقتصادی است که بر تمام گروههای جمعیتی اثر میگذارد. نرخ فقر، یک شاخص نشاندهنده توزیع درآمد است. نرخ فقر درصد جمعیت خانوارهایی است که درآمد آنان از یک سطح مشخص کمتر است و به این سطح مشخص، خط فقر گفته میشود.
چند نکته مهمی که باید در مورد فقر مدنظر قرار داد:
- فقر با نژاد ارتباط دارد.
- فقر با سن ارتباط دارد.
- فقر با ترکیب خانوار ارتباط دارد.
این سه واقعیت سالهاست که در جامعه آمریکا صادق بوده و نشاندهنده آن است که کدام گروه از مردم با احتمال بیشتری فقیر هستند یا دچار فقر خواهند شد.
مشکلات اندازهگیری نابرابری درآمد
درست است که اطلاعات مربوط به توزیع درآمد و نرخ فقر تا اندازه زیادی به ما کمک میکند که درجه نابرابری درآمد در یک جامعه را مورد ارزیابی قرار دهیم اما تفسیر این اطلاعات خیلی هم آسان نیست. به دلایل متعدد آمار مربوط به توزیع درآمد و نرخ فقر، تصویری کامل از سطح استاندارد زندگی ارائه نمیکند. این عوامل عبارت است از:
- پرداختهای انتقالی یا کمکهای بلاعوض غیرنقدی: اندازه گیری توزیع درآمد و نرخ فقر، به درآمد پولی خانوار بستگی دارد. خانوارهای فقیر تحت سیاستهای دولتی برخی اقلام را از دولت دریافت میکنند. پرداختهایی که به صورت کالا یا خدمات نقدی به افراد فقیر اعطا میشود را کمکهای بلاعوض مینامیم. شاخصهایی که نرخ فقر را اندازهگیری میکند، توجهی به کمکهای بلاعوض غیرنقدی ندارد.
- دوره زندگی اقتصادی: درآمد مردم در اقشار مختلف، تفاوتهای قابل پیشبینی باهم دارند. برای مثال حقوق و درآمد یک کارگر که مشغول به تحصیل است، طبعا پایینتر از کارگری است که سالهای زیادی به کار مشغول است و تجربه و سابقه کار دارد. حقوق این کارگر جوان، با گذشت زمان بیشتر میشود و معمولا در پنجاه سالگی به بیشترین حالت خود میرسد. پس از آن نیز در دوران بازنشستگی دوباره درآمد فرد کاهش خواهد داشت. الگوی مربوط به تغییرات درآمد را دوره زندگی اقتصادی مینامیم.
- درآمد موقت و درآمد دائمی: درآمد افراد در طول زندگی تغییر میکند. این تغییرات صرفا مربوط به تغییرات قابل پیش بینی در دورههای متفاوت عمر نیست بلکه عوامل تصادفی و موقتی را نیز شامل میشود. برای مثال اگر سرمای بسیار زیاد هوا سبب شود که یک سال کشاورزی محصولی برداشت نکند، درآمد او به صورت موقت کاهش پیدا میکند.
- تحرک و پویایی اقتصاد: یک فقیر ممکن است همیشه فقیر نماند و یک ثروتمند نیز ممکن است همیشه نتواند ثروت خود را حفظ کند. تحرک و پویایی اقتصاد سبب میشود که افراد بین گروههای مختلف درآمد جابهجا شوند، برخی تغییرات و پویاییها باعث تغییر موقت درآمد میشوند و برخی دیگر نیز باعث تغییرات پایدار درآمدی میشوند.
فلسفه سیاست توزیع درآمد
با همه این صحبتها یک سوال وجود دارد: دولتها برای مقابله با مشکل نابرابری توزیع درآمد چه کنند؟ این پرسش تا حد زیادی به فلسفه سیاستی مربوط میشود و از همین رو ناچاریم که از علوم اقتصادی مربوط به فلسفه سیاستی پاسخ آنها را بدهیم.
مکتب مطلوبیت گرایی
یک مکتب غالب تفکر در فلسفه سیاسی، مکتب مطلوبیتگرایی است. این مکتب منسوب به جرمی بنتام و جان استوارت میل است. هدف مطلوبیت گرایان تا حد زیادی استفاده از منطق تصمیمگیری فردی در مسائل اخلاقی و سیاستهای عمومی است. بحث مطلوبیت گرایان از مساله مطلوبیت آغاز میشود. مطلوبیت در واقع سطح رضایتی است که شخصی از شرایط و موقعیت خود کسب میکند و به نوعی معیار اندازهگیری رفاه نیز به شمار میآید.
از نظر مطلوبیتگرایان هدف نهایی دولت به حداکثر رساندن مطلوبیت کل در جامعه است. مطلوبیت گرایان در توزیع مجدد درآمد بر اصل نزولی بودن مطلوبیت نهایی تاکید میکنند. در واقع هر دلار درآمد اضافی برای یک شخص فقیر، مطلوبیت بیشتری نسبت به همان درآمد برای فرد ثروتمند به دنبال دارد.
مکتب آزادی خواهی یا لیبرالیسم
یکی دیگر از روشهای تفکر درباره نابرابری را میتوان از طریق مکتب آزادیخواهی دنبال کرد. جان رالز یکی از متفکرین اصلی این نظریه است. او بحث خود را به این صورت آغاز میکند که نهادهای اجتماعی، قوانین و سیاستها باید عادلانه باشند. اما سوال اصلی او این است که ما در یک جامعه چگونه میتوانیم در مورد بحث عدالت به تفاهم برسیم؟
از نظر وی عدالت از نظر انسانها متفاوت است و هر کس عدالت را براساس شرایط زندگی خود مشخص میکند. اگر بخواهیم به نقطهای از عدالت واقعی برسیم، باید به پیش از تولد خود بازگردیم که هیچ گونه آگاهی نسبت به زندگی خود درآینده نداشتیم. این نقطه، نقطهای است که هر یک از ما مجموعهای عادلانه از قوانین را انتخاب خواهیم کرد. در این شرایط شما احتمال اینکه در بدترین وضعیت درآمدی قرار داشته باشید را هم پیش بینی میکنید. بنابراین در طراحی سیاستهای عمومی باید افزایش رفاه افرادی را که بدترین وضعیت در جامعه دارند را نیز در نظر بگیریم. رالز معتقد است به جای حداکثری کردن مطلوبیت کل افراد جامعه، باید مطلوبیت حداقل را حداکثر کنیم. قانون او نیز به حداقل کردن حداکثر شهرت دارد.
مکتب آزادی خواهی فردی
این مکتب اعتقاد دارد که جامعه به تنهایی توانایی آن را ندارد که درآمد ایجاد کند پس تک تک اعضای جامعه به تنهایی کسب درآمد میکنند.
نوزیک، نظریه پرداز این مکتب به مکاتب قبلی انتقاد وارد کرده و میگوید فرض کنید میخواهید نمره افراد در درسی را مورد قضاوت قرار دهید. آیا این قضاوت را بدون توجه به تلاشهای فرد و ... انجام خواهید داد؟ طرفداران آزادی خواهی فردی معتقدند برابری فرصتها اهمیت بیشتری نسبت به برابری درآمدها دارد. به عقیده آنان دولت باید تلاش کند تا افراد در جامعه فرصت یکسان داشته باشند نه درآمد یکسان.
سیاستهای کاهش فقر
فقر یکی از مهمترین مشکلاتی است که سیاستگذاران در عرصههای مختلف سیاستی با آن روبه رو هستند. حال فرض کنید شما یک سیاستگذار اقتصادی هستید، چه اقداماتی برای کاهش فقر انجام میدهید؟ در ادامه برخی سیاستهایی که دولت ها برای کاهش فقر مورد استفاده قرار میدهند را باهم بررسی خواهیم کرد:
-
قانون حداقل دستمزد:
قانون حداقل دستمزد همواره مورد بحث اقتصاددانان قرار داشته است. طرفداران آن، این قانون را راهی برای کمک به افراد فقیر جامعه میدانند اما مخالفان معتقدند در این روش گروه کمککننده ضرر میکند چون براساس این قانون، دستمزد برخی کارگران غیرماهر، بالاتر از دستمزد تعادلی قرار خواهد گرفت بنابراین هزینه نیروی کار در بنگاه افزایش و تقاضای نیروی کار کاهش پیدا خواهد کرد. در نتیجه بیکاری در بین افرادی که مشمول قانون حداقل دستمزد بودهاند، افزایش مییابد.
-
رفاه:
رفاه شامل مجموعه بسیار وسیعی از برنامههای دولت است. اما انتقادی که به این سیاست وجود دارد آن است که کمکهای رفاهی، تمایل به فقیر شدن را افزایش خواهد داد. برای مثال اگر کمکی به بیکاری تعلق گیرد، بسیاری تلاش دارند تا نحوه زندگی خود را به شکلی تغییر دهند تا مشمول این کمک شوند.
-
مالیات منفی بر درآمد:
انتخاب هر نوع نظام خاص برای تعیین مالیات، بر توزیع درآمد تاثیرگذار خواهد بود. بسیاری از اقتصاددانان به ترمیم درآمدهای فقرا از طریق مالیات منفی بر درآمد اذعان دارند. براین اساس، خانوارهای پردرامد مالیات میدهند و خانوارهای کم درآمد نیز یارانه دریافت میکنند. به عبارت دیگر خانواده فقیر، مالیات منفی پرداخت میکند.
-
کمک های غیر نقدی
کمکهای غیر نقدی نیز همان طور که از نامش مشخص است، نوعی یارانه کالایی و... به افراد فقیر خواهد بود. طرفداران این سیاست معتقدند که کمک غیر نقدی سبب میشود تا فرد حداقل نیازهای زندگی را دریافت کند. از طرفی، برخی دیگر معتقدند این یارانه توهین آمیز است زیرا دولت نمیداند هر فرد دقیقا به چه چیزی نیاز دارد.
اشتراک گذاری
ترتیبی که مدرسه اقتصادآنلاین برای خواندن مطالب سری اقتصاد با منکیو به شما پیشنهاد میکند:
- ده اصل اقتصادی از دیدگاه منکیو
- چطور مثل یک اقتصاددان فکر کنیم؟
- وابستگی متقابل چیست | بررسی دو اصل پایه تجارت(مزیت نسبی و مطلق)
- انواع بازارها؛ عوامل موثر بر عرضه و تقاضا
- کشش عرضه و تقاضا چیست و عوامل موثر بر آن کدام اند؟
- تاثیر سیاست های دولت بر عرضه و تقاضا چگونه است؟
- اضافه رافاه چیست و کارایی بازار چگونه است؟
- کاربرهای عرضه و تقاضا: هزینه های وضع مالیات
- کاربردهای عرضه و تقاضا: تجارت بین الملل
- منظور از کالای عمومی و منابع مشترک چیست؟
- طرح نظام مالیاتی به چه معناست
- بررسی هزینه های تولید به چه صورت است؟
- انحصار چیست؟ بررسی منابع و انواع آن
- رقابت انحصاری چیست و چه تفاوتی با رقابت کامل دارد؟
- منظور از انحصار چند جانبه چیست؟
- منظور از نابرابری درآمد و فقر چیست؟