اقتصاد با عجم - بخش پنجم

اقتصاد با عجم - بخش پنجم

اگر به شما بگوییم که ترک سیگار و یا سیگارکشیدن یک موضوع اقتصادی است، احتمالاً باور نکنید و بگویید این موضوع اصلاً ربطی به اقتصاد ندارد. در این مطلب قصد داریم تا توضیح دهیم چگونه انگیزه‌ها یعنی پاداش‌ها و مجازات‌ها، افراد را تحریک می‌کنند تا به شیوه‌ای خاص رفتار کنند. برای مثال شاید شما درس‌خواندن را امری بیهوده در زندگی خود بدانید. اما درس می‌خوانید؛ چون پدر و مادرتان خوشحال می‌شوند. انگیزه‌ها گاهی مالی هستند، گاهی اخلاقی، گاهی اجباری و... .

از جهات متعددی نیز شما می‌توانید علم اقتصاد را علم مطالعه انگیزه‌ها بدانید.  سؤال ما در این مطلب آن است که آیا اقتصاددانان می‌توانند با مانور دادن روی انگیزه‌ها کاری کنند که افراد سیگار نکشند؟

مسئله خریدار

شاید بهتر باشد بحث خود را با این پرسش آغاز کنیم که چگونه مصرف‌کنندگان تصمیم می‌گیرند چیزی را بخرند؟ مسئله خریدار می‌تواند قالبی مناسب برای پاسخ‌دادن به این پرسش باشد. این مسئله سه جز اصلی دارد:

چیزی که دوست دارید بخرید

قیمت کالا و خدمتی که می‌خواهید دریافت کنید

و مبلغ پولی که برای خرج‌کردن در اختیار ماست

این عناصر در کنار هم پدیدآورندگان منحنی تقاضا هستند.

شما به‌عنوان خریدار در وهله اول ترجیح می‌دهید کالایی را بخرید که دوستش دارید. همچنین باید قیمت کالای موردعلاقه را مدنظر قرار دهید. در کنار مبلغ مهم است که چه مقدار پول برای خرید در اختیار شما قرار گرفته است. زیرا پولی که ما برای خرج‌کردن داریم، محدود است و محدودیت بودجه ما را وادار به بده‌بستان می‌کند. دانستن این سه جز تشکیل‌دهنده به مجموعه‌ای قدرتمند از دلالت‌ها خواهد انجامید.

آنچه شما دوست دارید

کالایی که شما می‌خرید و منافعی که از آن دریافت می‌کنید، به‌صورت غیرمستقیم ناشی از سلایق شماست. اقتصاددانان در این بخش از مسئله فرض را بر آن می‌گیرند که مصرف‌کننده تلاش دارد منافع حاصل از مصرف را به حداکثر برساند. این فرض، یک فرض منطقی است. زیرا همه ما چیزی را می‌خریم که از خرید آن رضایت خاطر داشته باشیم. 

 

قیمت کالاها و خدمات

قیمت مهم‌ترین محرکی است که اقتصاددانان در مطالعات خود بدان توجه دارند. قیمت‌ کالاها به ما اجازه می‌دهد تا هزینه نسبی کالا را مورد بررسی قرار دهیم. برای مثال، اگر قیمت قهوه ۱۰ دلار و قیمت کیک، ۵ دلار باشد، یعنی هزینه فرصت خرید قهوه، دو کیک است. وقتی قیمت را مورد بررسی قرار می‌دهید، نه‌تنها قیمت کالایی که قصد خرید آن را دارید که باید قیمت تمام کالاها را نیز لحاظ کنید. قیمت نسبی کالاها تعیین می‌کند که وقتی چیزی می‌خرید، چه چیزهای دیگری را از دست خواهید داد. 

 

مبلغ پولی که برای خرج‌کردن در اختیار شماست

آخرین جز مسئله خریدار آن است که چه چیزی را می‌توانید بخرید. مجموعه یا محدوده بودجه، مجموعه‌ای از تمام بسته‌های ممکن کالاها و خدمات است که یک مصرف‌کننده می‌تواند با درآمد خود خریداری کند. اقتصاددانان معمولاً مجموعه بودجه را در بستر مفهوم دیگری به نام قید بودجه تعریف می‌کنند. قید بودجه مجموعه‌ای از کالاها یا فعالیت‌های انتخاب‌پذیر توسط یک مصرف‌کننده را نشان می‌دهد که دقیقاً کل بودجه را به پایان می‌رساند. 

 

فرض کنید خانواده شما می‌خواهند شما را برای تولدتان سورپرایز کنند و بودجه ۳۰۰ دلار است و تنها دو کالا برای خرید داریم. شلوار جین و پلیور. قیمت شلوار جین ۵۰ دلار و قیمت پلیور نیز ۲۵ دلار است. جدول زیر چهار بسته که می‌توانید در محدوده بودجه خود خریداری کنید را به شما نشان می‌دهد.


 

 

حالا با شناخت سه جز تشکیل‌دهنده مسئله خریدار، می‌توانیم ببینیم برای بهینه‌یابی چگونه این عناصر را به کار بگیریم. جدول زیر مسئله خریدار برای شما با ۳۰۰ دلاری که در دسترس دارید را نشان می‌دهد. 

حالا باتوجه‌ به جدول و انتخاب‌های زیادی که دارید، چطور باید این ۳۰۰ دلار را خرج کرد؟ برای پاسخ به این مسئله نیازمند نهایی اندیشی هستیم. بر اساس این رویکرد شما کالایی را خریداری خواهید کرد که بیشترین منافع را برایتان به دنبال داشته باشد. 

مطابق با جدول بالا خرید اولین پولیور ‍۱۰۰ واحد منفعت نهایی دارد که اگر ۱۰۰ را بر ۲۵ دلار (قیمت یک پولیور) تقسیم کنیم می‌شود ۴ واحد در صورتی که همین عدد برای شلوار جین ۵۰ دلاری می‌شود  ۲/۳ (۲/۳ = ۵۰ ÷ ۱۶۰) پس خرید یک پولیور منافع نهایی به ازای هر دلار بیشتری دارد. برای خرید پولیور بعدی با توجه به ۸۵ واحد منافع نهایی، منافع نهایی به ازای هر دلار ۴/۳ می‌شود که با توجه به منافع نهایی به ازای هر دلار برای اولین شلوار جین (۲/۳)، خرید پولیور دوم منافع نهایی بیشتری را ایجاد می‌کند که در نتیجه خرید پولیور دوم بهتر از خرید شلوار جین اول است. این عملیات را تا پایان رساندن ۳۰۰ دلار ادامه می‌دهیم که با توجه به جدول خرید ۶ پولیور و ۳ شلوار جین بیشترین منافع نهایی به ازای هر دلار را برای ما ایجاد می‌کند.

 

تغییرات در قیمت

جدول زیر حالتی را نشان می‌دهد که قیمت پلیور ۲ برابر شده و به ۵۰ دلار رسیده است. حالا شلوار و پلیور قیمت یکسانی دارند. این نمودار نشان می‌دهد وقتی قیمت یک کالا نسبت به کالای دیگر تغییر می‌یابد، شیب قید بودجه نیز باید تغییر داشته باشد. 

در مقابل کاهش در قیمت کالاها سبب می‌شود که قید بودجه به سمت بیرون بچرخد. برای مثال فرض کنید قیمت شلوار نصف شده و به ۲۵ دلار رسیده است(مطابق جدول زیر). در اینجا می‌بینید که کاهش قیمت یک کالا سبب می‌شود تا قید بودجه به بیرون بچرخد. زیرا اگر قیمت پایین بیاید، مصرف‌کننده با درآمدی که دارد واحدهای بیشتری از یک کالا را می‌تواند بخرد.

 

 

تغییر درآمدی

موضوع دیگری که بر تعداد شلوار و پلیورهایی که می‌خرید، اثرگذار است، درآمد است. اگر ۳۰۰ دلار شما، افزایش یابد، طبیعتاً خرید شما نیز مشمول تغییراتی خواهد شد. جدول زیر تأثیر افزایش درآمد بر قید بودجه را نشان می‌دهد. در اینجا خط قید بودجه به بیرون انتقال می‌یابد. اما شیب تغییری ندارد. زیرا قیمت‌ها ثابت و در نتیجه هزینه فرصت هم ثابت است. 

 

از مسئله خریدار به سمت منحنی تقاضا

ما می‌توانیم با فهمی که از نحوه بهینه هزینه‌کردن به دست آورده‌ایم، منحنی تقاضا را بسازیم. تمایل پرداخت خریداران، بیشترین مبلغی است که خریداران حاضرند برای خرید کالاها و خدمات پرداخت کنند؛ بنابراین اگر تمایل پرداخت شما برای خرید یک خودرو ۱۲۰۰۰ دلار باشد، یعنی در بیشترین حالت حاضرید برای خرید این خودرو، ۱۲ هزار دلار پرداخت کنید. 

وقتی سه جز مسئله خریدار را بدانیم، می‌توانیم منحنی تقاضا را نیز از آن استخراج کنیم. در تحلیل نهایی قبل به این نتیجه رسیدیم که با قیمت پنجاه دلار، سه شلوار جین می‌خریم. یعنی یکی از نقاط منحنی تقاضا می‌شود: تعداد ۳ و قیمت: ۵۰ دلار. جدول زیر، منحنی تقاضای شما را برای خرید شلوار در قیمت‌های مختلف آن نشان می‌دهد. هر نقطه از این نمودار، بیانگر یک سطح منحصربه‌فرد از قیمت و مقدار است. 



مازاد رفاه مصرف‌کننده

تا به اینجا فهمیدیم که در تلاش برای بهترین کاری که باید انجام دهیم، باید انگیزه‌ها را تشخیص و بر اساس تحلیل نهایی تصمیم بگیریم. یعنی ما باید در تصمیم‌گیری‌های خود هزینه و فایده نهایی را در نظر بگیریم. تصمیم‌گیری بهینه توسط مصرف‌کنندگان اغلب به منافع کلی می‌انجامد که بسیار بالاتر از قیمت پرداختی از سوی ما برای کالاهاست. اقتصاددانان به این  منافع مازاد رفاه مصرف‌کننده می‌گویند. مازاد رفاه مصرف‌کننده عبارت است از تفاوت میان تمایل به پرداخت و قیمت پرداختی برای کالا. برای مثال اگر تمایل به پرداخت شما برای کالایی ۱۰۰ دلار باشد و قیمت بازار آن ۵۰ دلار، در اینجا شما ۵۰ دلار اضافه رفاه کسب کرده‌اید. زیرا حاضر بودید برای کالا ۱۰۰ دلار بپردازید و حالا با نصف قیمت آن را خریداری کرده‌اید. 

کشش تقاضا

احتمالاً تا اینجای بحث، با مصالح اولیه‌ای که منحنی تقاضا را می‌سازند، آشنا شده‌ و متوجه شده‌اید که با تغییر قیمت مقدار تقاضا نیز افزایش یا کاهش خواهد یافت. 

اما اگر بخواهیم دقیق‌تر به این پرسش پاسخ دهیم که منحنی تقاضا چقدر نسبت به تغییر قیمت حساس است، چه کنیم؟ اقتصاددانان برای بررسی این موضوع از مفهومی به نام کشش استفاده می‌کنند. کشش حساسیت یک متغیر اقتصادی را نسبت به تغییر در متغیر دیگر می‌سنجد. 

کشش قیمتی تقاضا

بر اساس قانون تقاضا، اگر قیمت کالایی افزایش یابد، تقاضا برای آن کالا کاهش خواهد یافت و این اصل موضوعی بدیهی است. حالا یک سؤال! این کاهش تقاضا به چه میزان است؟ کشش قیمتی تقاضا در اینجا به شما یاری خواهد رساند. 

کشش قیمتی تقاضا مساوی است با درصد تغییر در مقدار تقاضا تقسیم بر درصد تغییر در قیمت. برای مثال وقتی قیمت هر شلوار ۲۵ دلار باشد، شما ۴ شلوار می‌خرید. اما با افزایش قیمت شلوار به ۵۰ دلار، شما تنها قادر خواهید بود تا سه شلوار خریداری کنید. یعنی تقاضا از چهار شلوار به ۳ شلوار کاهش خواهد یافت. کشش تقاضا در اینجا مساوی است با -۲۵درصد تقسیم بر ۱۰۰درصد. 

در این محاسبه توجه کنید که کشش قیمتی تقاضا عموماً منفی است. 

اقتصاددانان کالاها را بر اساس بزرگی کشش‌پذیری آنان تقسیم‌بندی کرده‌اند:

کالاهای با کشش قیمتی تقاضای بزرگ‌تر از یک، دارای تقاضای کشش‌پذیر هستند. 

اگر کالایی با کشش باشد، یعنی کوچک‌ترین افزایش قیمتی در آن سبب خواهد شد تا مصرف‌کنندگان مصرف آن را متوقف کنند. برای مثال کره بادام‌زمینی کالایی کاملاً کشش‌پذیر محسوب می‌شود. 

کالاهای با کشش قیمتی تقاضای برابر یک، دارای تقاضای کشش‌پذیری واحد هستند. برای چنین کالاهایی یک درصد تغییر در قیمت، مقدار تقاضا را دقیقاً به میزان یک درصد تغییر می‌دهد. در این حالت، افزایش قیمت اثری بر کل مصارف صورت‌گرفته برای خرید آن کالا نخواهد گذاشت. 

کالاهای با کشش قیمتی تقاضای کمتر از یک نیز کالاهای بی‌کشش هستند. برای مثال نان یک کالای بی‌کشش است و قیمت آن تأثیر زیادی بر مصرفش ندارد. 

برخی کالاها هم کاملاً بی کشش هستند. یعنی افزایش قیمت هیچ تأثیری بر مصرف آنان ندارد. انسولین و داروهای حیاتی ازاین‌قبیل کالاها به شمار می‌رود. 

عوامل تعیین‌کننده کشش‌پذیری تقاضا

سؤال مهمی که شاید در اینجا برایتان پیش‌آمده باشد این است که چرا برخی کالاها کشش‌پذیر هستند و برخی دیگر خیر. اقتصاددانان سه دلیل اصلی را برای تفاوت در کشش کالاها مشخص کرده‌اند:

نزدیکی جانشین‌ها: گاهی اوقات کالا جانشین‌های زیادی دارد. برای مثال اگر قیمت تاکسی گران شود، شما می‌توانید به مترو، اتوبوس، دوچرخه و… روی‌آورید. یعنی این کالا جانشین‌های بسیار زیادی دارد. اما اگر هزینه مترو افزایش یابد، احتمالاً شما جانشین‌های زیادی برای آن نخواهید داشت. درصورتی‌که بتوانید جانشین‌های زیادی برای یک کالا پیدا کنید، می‌گوییم که آن کالا کشش قیمتی تقاضای بالایی دارد.

سهم بودجه صرف شده برای کالا: سهم بودجه با سبد مصرف ما ارتباط دارد. افراد در بودجه خود به کالاهای مهم وزن بیشتری می‌دهند. برای مثال فرض کنید شما هر پنج سال یک کفش می‌خرید، اگر این کفش افزایش قیمت داشته باشد، شاید اهمیت چندانی برایتان ندارد. زیرا آن‌قدر در بودجه شما نقشی ندارد. 

زمان برای سازگارشدن: مسئله بعدی زمان است. زمان عنصر مهمی در کشش تقاضا است. گاهی شاید در کوتاه‌مدت افراد واکنشی نسبت به افزایش قیمت نداشته باشند؛ اما در بلندمدت، واکنش بیشتری به افزایش قیمت می‌دهند. 

 

کشش درآمدی تقاضا

کشش درآمدی تقاضا درصد تغییر در مقدار تقاضا را به دلیل یک درصد تغییر در درآمد اندازه‌گیری می‌کند. برای محاسبه کشش درآمدی تقاضا باید درصد تغییر در مقدار تقاضا را بر درصد تغییر در درآمد تقسیم کنیم. در اینجا شاید بهتر باشد با انواع کالاها نیز آشنا شوید. اقتصاددانان کالاها را به دودسته قسمت می‌کنند:

 

کالاهای نرمال: کالای نرمال، کالایی است که تقاضای آن با درآمد رابطه مستقیمی دارد. یعنی با افزایش درآمد مصرف‌کنندگان مقدار بیشتری از یک کالای نرمال می‌خرند. 

کالای پست: اگر درآمد با میزان خرید کالا رابطه معکوس داشته باشد، کالا پست است؛ یعنی در شرایطی که با افزایش درآمد، از کالایی کمتر خریداری خواهید کرد.

اقتصاددانان از کشش درآمدی برای این استفاده می‌کنند که ببینند تغییرات درآمدی چه تأثیری بر کل اقتصاد خواهد داشت. 

اشتراک گذاری