اقتصاد با عجم - بخش هفتم

اقتصاد با عجم - بخش هفتم

بر اساس قواعد اقتصادی، اگر تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان، از قواعد معینی در اقتصاد پیروی کنند، می‌توانند سود خود در بازار را به حداکثر برسانند. قطعاً، این اتفاق، اتفاق خوبی است و مزایای زیادی نیز برای ما به دنبال خواهد داشت. اما یک سؤال: کنار هم  قرارگرفتن تعداد زیادی از افراد منفعت‌طلب، آیا سبب ایجاد هرج‌ومرج خواهد شد؟ شاید در نگاه نخست این چنین به نظر برسد. اما آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، معتقد است که منفعت‌طلبی، جزئی ضروری برای عملکرد کارآمد یک اقتصاد است. چیزی که بعدها از آن به‌عنوان دست نامرئی بازار یاد شد. این مفهوم یعنی اگر تمام فروض یک بازار رقابتی محقق شود، دنبال‌کردن منافع شخصی، در نهایت منافع جمعی کل آن بازار را به دنبال خواهد داشت؛ بنابراین در این مطلب قصد داریم تا کمی بیشتر در مورد سازوکار این مفهوم صحبت کنیم و به شما نشان دهیم که وقتی فروض رقابت کامل در یک بازار حکم‌فرما شود، نظام بازار در میان منافع فرد و منافع جامعه، هماهنگی ایجاد خواهد کرد. در این شرایط، بازار آزاد به‌صورت کاملاً جادوئی رفتار خواهد کرد و تولید و مصرف نهایی را با یکدیگر هماهنگ می‌کند.

رقابت کامل و کارآمدی

شاید بد نباشد برای شروع بحث، بازارهای کاملاً رقابتی را مورد بررسی قرار دهیم. برای راحت شدن درک مفهوم فرض کنید این بازار به‌صورت کل، ۷ فروشنده و ۷ خریدار دارد که پذیرنده و گیرنده قیمت هستند. هر یک از این ۷ فروشنده نیز می‌خواهند یک ایرپاد جدید بخرند یا به فروش برسانند.در جدول زیر، ارزش بی‌تفاوتی برای خریدوفروش ایرپاد، نمایش داده شده است.



ارزش بی‌تفاوتی، مبلغی است که فروشندگان یا خریداران حاضرند در آن، محصول را بخرند و یا به فروش برسانند. در این جدول می‌بینید که مادلین می‌خواهد محصول را در قیمت ۷۰ دلار بخرد. در ادامه نیز ارزش بی‌تفاوتی سایر خریداران بازار را خواهید دید. در سمت مقابل نیز ارزش بی‌تفاوتی فروشندگان را مشاهده می‌کنید. حالا در این بازار، قیمت تعادلی چیست؟ قیمت تعادلی بازار، از منحنی‌های تقاضای بازار و عرضه بازار به دست می‌آید. نمودار زیر نشان می‌دهد که این تعادل در قیمت ۴۰ دلار حاصل خواهدشد.



مازاد رفاه جامعه

یک نتیجه مهمی که می‌توانیم از بهینه‌یابی شخصی خریداران و فروشندگان در بازارهای کاملاً رقابتی حاصل کنیم آن است که در چنین وضعیتی، مازاد رفاه کل جامعه به حداکثر خواهد رسید. مازاد رفاه  جامعه از حاصل‌جمع مازاد رفاه مصرف‌کننده و مازاد رفاه تولیدکننده به دست می‌آید. برای اینکه مازاد رفاه جامعه حداکثر شود، باید خریداران دارای بالاترین ارزش‌های بی‌تفاوتی دست به خرید بزنند و کم‌هزینه‌ترین فروشندگان نیز اقدام به فروش کنند. بدین ترتیب، خریداران و فروشندگان مجزا، بهترین کار را در جهت تأمین منافع خود انجام می‌دهند که در نهایت منافع کل جامعه را نیز به دنبال خواهد داشت.

 

بهینه پارتو

اکنون شما می‌دانید که تعادل در بازار رقابتی، یک تعادل کارآمد است. زیرا در این تعادل، متقابلاً تمامی دادوستدها سودمند خواهند شد. تعادل در بازار رقابتی، مازاد رفاه در کل جامعه را به حداکثر خود خواهد رساند و این بهترین کاری است که اگر جامعه‌ای بخواهد اقتصاد را به حداکثر برساند، می‌تواند آن را انجام دهد. اما یک سؤال: آیا در حالت تعادل بازار رقابتی، می‌توان وضعیت کسی را بدون لطمه‌زدن به وضعیت افراد دیگر بهتر کرد؟ پاسخ منفی است. این مفهوم بهینه پارتو نامیده می‌شود. زمانی می‌توانیم بگوییم یک برونداد بهینه پارتو است که در آن هیچ فردی نتواند بدون بدتر کردن وضعیت دیگران، وضعیت خود را بهبود ببخشد.

 



گسترش دامنه دسترسی درست نامرئی: از فرد به بنگاه

دو کارخانه را در نظر بگیرید که ریزتراشه تولید می‌کنند. اولی ۳۰ سال پیش ساخته شده و دومی یک کارخانه نوساز است؛ بنابراین باتوجه‌به فرسوده بودن و نیز قدیمی بودن تکنولوژی در کارخانه قدیمی، هزینه تولید بسیار بالاتر است. اگر قیمت هر عدد ریزتراشه، ۱۰ دلار باشد، مدیران بنگاه باید برای حداکثری کردن سود خود، چقدر ریزتراشه تولید کنند؟ جدول بالا، هزینه نهایی تولید برای هر یک از این واحدهای تولیدی را نشان می‌دهد. بر اساس آنچه پیش‌تر آموختیم، این دو بنگاه، تولید خود را تا جایی افزایش خواهند داد که هزینه نهایی برابر با قیمت شود.



 نمودارهای بالا می‌تواند به‌درستی این موضوع را برای شما ترسیم کند که حد تولید برای کسب سود در هر یک از این کارخانه‌ها چقدر است. کارخانه قدیمی در سطح بهینه ۲۰ هزار و کارخانه جدید نیز ۵۰ هزار تراشه تولید می‌کند.

حالا مدیرعامل جدید جلسه‌ای می‌گذارد و تأکید می‌کند باتوجه‌به قدیمی بودن کارخانه قبلی و.... تمام تولیدات یعنی تولید ۷۰ هزار تراشه باید به کارخانه جدید منتقل شود. او با فرض اینکه چنین تصمیمی سود زیادی برایشان به دنبال دارد، چنین تصمیمی می‌گیرد. اما بعد از یک سال نتیجه چیز دیگری خواهد شد. شرکت نه‌تنها سودی نداشته؛ بلکه ضرر هنگفتی را نیز متحمل شده است.






جدول‌های بالا این زیان را به شما نشان می‌دهد.

براساس دست نامرئی، میزان بهینه تولید در این کارخانه همان سطحی بود که پیشتر مشخص شده بود(جدول‌های زیر).
 پیام این داستان چیست؟






باتوجه‌به فروض یک بازار کاملاً رقابتی، نیروهای بازار شیوه‌ای از تخصیص تولید بین دو کارخانه را دیکته خواهند کرد که برای منفعت اجتماعی نیز بهینه است. یعنی تولید کالاها با استفاده از حداقل میزان منابع کمیاب. در نتیجه در یک بازار رقابتی، نیازی به مدیرعامل یا فردی که بخواهد قیمت یا میزان تولید کالا را دیکته کند، نخواهیم داشت.

بنابراین، می‌توان گفت در یک بازار رقابتی، دومین کارکرد مشخص قیمت تعادلی آن است که تولید کالا در یک صنعت را به نحوی کارآمد تخصیص می‌دهد.  

گسترش دامنه دسترسی دست نامرئی: تخصیص منابع میان صنایع

بنا بر آنچه تا به اینجا گفته شد، دست نامرئی به‌صورت بهینه منابع کمیاب را تخصیص می‌دهد و الگوهای تولید در درون یک صنعت را سامان می‌بخشد. اما اقتصاد از یک کارخانه در دو شهر کوچک بزرگ‌تر و پیچیده‌تر است. چگونه می‌توان فهمید که یک صنعت بیش از اندازه تولید دارد یا تولیدش به‌اندازه است؟


 نگاهی به نمودار بالا داشته باشید. این نمودار تولید و قیمت را در صنعت مطبوعات نشان می‌دهد. باتوجه‌به آنچه در این نمودار می‌بینید، افراد با تولید در قیمت ۲۵ دلار در هر تن، سود کسب می‌کنند. با کسب سود چه اتفاقی می‌افتد؟ واضح است. بنگاه‌های بیشتری تمایل دارند تا به بازار مطبوعات وارد شوند.




نمودارهای بالا اثر ورود شرکت و بنگاه‌های جدید در این بازار را نشان می‌دهد. ورود بنگاه‌های بیشتر سبب می‌شود تا قیمت تعادلی از ۲۵ دلار به ۱۲ دلار کاهش یابد و مقدار تعادل نیز از ۵۰۰ میلیون تن به ۶۲۰ میلیون تن برسد. اما از کجا دیگر نباید بنگاه‌هایی وارد شود؟

ورود بنگاه جدید به یک بازار، زمانی متوقف خواهد شد که منحنی هزینه نهایی، منحنی هزینه متوسط کل را قطع کند. بر اساس مثالی که آوردیم، وقتی در یک صنعت، سود اقتصادی مثبت وجود داشته باشد، منابع تمایل دارند تا به‌سوی آن صنعت، سرازیر شوند. زیرا همچنان سود قابل‌دسترس برای منابع وجود دارد. توجه داشته باشید که ورود و خروج بنگاه‌ها به یک بازار نشانه خوبی است و حاکی از آن است که یک بازار در حال درست کارکردن است و به معنی وجود مشکل در آن بازار نیست.

قیمت‌ها، دست نامرئی را هدایت می‌کند

زمانی که شرایط در یک بازار مناسب باشد، نفع شخصی و منفعت اجتماعی کاملاً هم راستا با یکدیگر، حرکت خواهند کرد. اما چه چیزی سبب می‌شود تا همه چیز به این خوبی و هماهنگی در حرکت باشند؟ پاسخ قیمت‌هاست.  قیمت‌ها می‌توانند تعادل را به اقتصاد (عرضه و تقاضا) برگردانند.

اما گاهی دولت‌ها و... تلاش دارند تا به نحوی در قیمت‌ها دخل و کنترل داشته باشند و قیمت کالا یا محصولی خاص را بالاتر و یا پایین‌تر از قیمت تعادلی به فروش برسانند. اقتصاددانان به شرایطی که مازاد رفاه در جامعه، در نتیجه دستکاری بازار، کاهش یابد، زیان طاقت‌فرسا می‌گویند. گاهی دولت‌ها تلاش دارند تا با دستکاری قیمت، در جهت حمایت از تولیدکننده و یا مصرف‌کننده قدم بردارند. اما قواعد اقتصاد همواره نشان داده که در نتیجه چنین عملی، در نتیجه اضافه رفاه کل جامعه کاهشی خواهد بود.

نتایج کنترل قیمتی در یک بازار عبارت است از:

کاهش مازاد رفاه در آن جامعه

انتقال مازاد رفاه از تولیدکننده به مصرف‌کننده

در میان افرادی که از این سیاست سود می‌برند نیز یک بازتخصیص مازاد رفاه وجود دارد. در واقع وضعیت عده‌ای بهتر می‌شود و این موضوع در شرایطی است که وضعیت سایرین بدتر شده است.

 

اقتصاد دستوری

شاید برای اینکه قدرت دست نامرئی را بهتر درک کنید، تحلیل کشورهایی که سعی کردند در این نظم خلل ایجاد کنند، بد نباشد. دو کره، یکی از این نمونه‌هاست. کره شمالی، یکی از معدود اقتصادهایی است که تا به امروز دستوری مانده و به‌صورت دستوری اداره می‌شود. تولید ناخالص داخلی که ارزش بازاری کالاها و خدمات در یک کشور در زمانی معین را نشان می‌دهد، احتمالاً می‌تواند شاخصی مناسب برای مقایسه این دو اقتصاد باشد. نگاهی به جدول زیر داشته باشید.


 این نمودار تولید ناخالص داخلی سرانه دو کشور کره شمالی و کره جنوبی را از سال ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۸ نشان می‌دهد. همان‌طور که مشخص است، این رقم تا پیش از ۱۹۵۰ در این دو کشور مساوی بود. اما با دستوری شدن اقتصاد در کره شمالی و اقتصاد آزاد در کره جنوبی، ناگهان اقتصاد کره جنوبی به میزان قابل‌توجهی رشد کرد. این رشد در حالی بود که کره جنوبی همچنان وضعیتی مانند گذشته را داشته و در تمام این سال‌ها نتوانسته رشد خوبی را رقم بزند.

 

برنامه‌ریزی مرکزی

چرا در کشورهایی که اقتصاد دستوری داریم، بازار به‌صورت کارا عمل نمی‌کند؟ فرض کنید شما یک برنامه‌ریز مرکزی هستید و می‌خواهید برای تولید و قیمت‌ها در یک کشور تصمیم بگیرید. از کجا قرار است بفهمید که باید چه‌قدر کالا تولید شود؟ کالاها با چه قیمتی به فروش برسد و هزاران پرسش دیگر؟ اگر شما در یک بازار اشتباه کنید، احتمالاً بازارهای دیگر هم دچار مشکل خواهند شد. به‌عبارت‌دیگر برای یک برنامه‌ریز مرکزی، گرد هم آوردن عاملان اقتصادی برای دادوستد، مسئله هماهنگی وجود دارد. مسئله‌ای که حل آن آن‌قدر هم ساده نیست. برای مثال اگر شما در تولید شیشه و... اشتباه کنید، احتمالاً در صنعت خودروسازی که از شیشه استفاده می‌کند هم مشکل ایجاد خواهد شد. با مشکل در صنعت خودروسازی، حمل‌ونقل نیز به مشکل خواهد خورد و ما شاهد زنجیره‌ای از مشکلات در بازارهای متفاوت خواهیم بود.

 

برابری و کارآمدی

یک سؤال! آیا ما باید به بی‌خانمانی که گوشه خیابان زندگی می‌کند، کمک کنیم؟ کودکان گرسنه در آفریقا چطور؟ فرد فقیری که در همسایگی ما زندگی می‌کند، چطور و هزاران‌هزار پرسش این چنینی دیگر. پاسخ این پرسش‌ها چیست؟ این افراد هیچ درآمدی ندارند و در قیمت بازار، از عهده خرید هیچ کالایی بر نمی‌آیند؛ بنابراین توجه داشته باشید هرچند بازار در تلاش است تا اضافه رفاه کل جامعه را به حداکثر برساند. اما این به معنای آن نیست که قرار است همه چیز نتایج اخلاقی و رضایت‌بخشی به دنبال داشته باشد. در مطالب بعدی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت و برایتان موضوع را باز خواهیم کرد.

اشتراک گذاری