اقتصاد با عجم - بخش نهم

اقتصاد با عجم - بخش نهم

فرض کنید در کلاس درس نشسته‌اید و ناگهان استاد بدون توجه به دانشجویان حاضر در کلاس، سیگار خود را روشن می‌کند. احتمالاً برایتان عجیب به نظر برسد. اما نگاهی به دنیای افراد خود بکنید. ما با هزاران‌هزار، پیامد خارجی این چنینی مواجه هستیم. افرادی که در اطراف ما و بدون توجه به حضور ما سیگار خود را روشن می‌کنند، کارخانه‌هایی که با تولید دود، هوا را آلوده می‌کنند و هزاران‌هزار مثال دیگر که رفتارهای خارجی افراد بر شما و زندگی شما تأثیر می‌گذارد. در چنین مواقعی طبیعتاً دست نامرئی در تخصیص منابع شکست می‌خورد. چراکه برای مثال شما از آلودگی هوای تهران آسیب زیادی می‌بینید. اما هیچ‌گاه کسی آخر ماه نمی‌آید و نمی‎‌گوید که این هزینه را برای آسیب‌هایی که از آلودگی هوا متحمل شده‌ای، به تو می‌پردازم. اقتصاددانان به موارد این چنینی، پیامدهای خارجی می‌گویند. پیامد خارجی زمانی اتفاق می‌افتد که حرکات و اعمال برخی، روی افرادی که هیچ نقشی در آن ماجرا نداشتند، مؤثر ایجاد شود. البته تنها تأثیرات منفی منظورمان نیست. در این مطلب می‌خواهیم بگوییم وقتی پیامدهای خارجی پیش آمد، دولت‌ها چه کاری برای سوق‌دادن بازار به سطوح بیشتری از رفاه انجام دهند.

 

پیامدهای خارجی

پیش از آنکه هر چه بگوییم، بیایید یک تعریف جامع از پیامدهای خارجی ارائه کنیم. پیامدهای خارجی عبارت است از زمانی که یک فعالیت اقتصادی دارای سرریز هزینه و یا منفعت برای افراد غیر دخیل در آن فعالیت باشد. برای مثال، ایجاد ترافیک فعالیتی است که دارای هزینه منفی است. شما با ترافیکی که در شهر ایجاد شده، هم وقتتان تلف می‌شود و هم مجبورید آلودگی هوا را تحمل کنید. پیامدهای خارجی منفی هزینه‌ای اضافی بر جامعه تحمیل می‌کنند که توسط خریداران و فروشندگان در بازار مدنظر به طور صریح منظور نمی‌شود.

البته همان‌طور که گفتیم، همه پیامدهای خارجی دارای هزینه منفی برای افراد نیستند و برخی پیامدهای خارجی نه‌تنها هزینه ندارند که برای افراد، منفعت نیز به دنبال دارد. برای مثال، اگر همسایه شما در کل خیابانتان درخت بکارد که خانه‌اش در خیابانی زیبا قرار بگیرد، شما نیز از این تصمیم منتفع خواهید شد. بدون اینکه خودتان هزینه‌ای پرداخت کرده باشید. پیامدهای خارجی مثبت، برای جامعه، منافع خارجی به وجود می‌آورد. منافعی که توسط دیگران برداشت خواهد شد.

پیامدهای خارجی پولی

تا به اینجا دیدیم که پیامدهای خارجی زیادی در دنیا وجود دارد. بااین‌حال ممکن است به این فکر کنید که هر کنش در بازار یک پیامد خارجی دارد. برای مثال اگر تعداد زیادی از افراد تصمیم بگیرند گوشی آیفون بخرند، ناگهان تقاضا افزایش‌یافته و در پی آن قیمت نیز افزایش خواهد یافت و مصرف‌کنندگان یک پیامد خارجی منفی را متحمل خواهند شد. درست هم است. در هر بازاری، حداقل برای کوتاه‌مدت، پیامدهای منفی این چنینی بسیار زیادی را شاهد هستیم. موارد این چنینی که خرید یک کالا توسط افراد و در نتیجه تأثیر منفی را شاهد هستیم، پیامدهای خارجی پولی نامیده می‌شوند. پیامدهای خارجی پولی، زمانی به وجود می‌آید که مبادلات بازار افراد دیگر را از طریق قیمت‌ها تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

البته، پیامدهای خارجی پولی سبب ناکارآمدی بازار نمی‌شوند. زیرا در حالتی که پیامدهای خارجی پولی نیست، هزینه فایده اضافه‌ای ایجاد می‌شود که در قیمت‌ها بازتاب ندارد. اما پیامدهای خارجی پولی بدین شکل نیستند. به همین دلیل هم است که تأثیر آن‌ها کاملاً در قیمت‌ها بروزیافته و قیمت بازار به‌درستی اثر مبادلات بر روی جامعه را منعکس می‌کند. حتی پیامدهای خارجی پولی، برای ایجاد بازاری کارآمد ضروری است. چرا که وقتی منابع بازار کمیاب باشد، قیمت کالاها باید تغییر یابد که بازار به‌درستی در مسیر حرکت کند.

 

راه‌حل‌های خصوصی برای پیامدهای خارجی

وقتی در بازاری پیامدهای خارجی وجود داشته باشد، برونداد بازار ناکارآمد خواهد بود و دانستن دو نکته در مورد پیامدهای خارجی ضروری است:

وقتی پیامدهای خارجی منفی وجود داشته باشد، بازارهای آزاد بیش از اندازه تولید و مصرف می‌کنند.

وقتی پیامد خارجی مثبت داشته باشیم، بازارها کمتر از اندازه تولید و مصرف می‌کنند.

در اینجا بخش خصوصی می‌تواند به‌عنوان ناجی عمل کند و کمی شرایط را به سمت تعادل پیش ببرد. اما چگونه؟

چانه‌زنی

فرض کنید یک نیروگاه، به میزان زیادی آب منطقه را آلوده می‌کند. در منطقه نیز صنعت با ماهیگیری می‌چرخد. در نتیجه بقای فعالیت ماهیگیران در معرض خطر قرار خواهد گرفت. در اینجا، فرض بر آن است که نیروگاه به‌صورت قانونی، حق آلوده‌کردن محیط‌زیست را دارد. اگر قرار باشد که کاری انجام شود، نیروگاه باید ۵ میلیون دلار برای تصفیه آب هزینه کند. از سمتی ماهیگیران ۷ میلیون دلار منفعت از ماهیگیری کسب خواهند کرد. حالا نیروگاه نمی‌پذیرد که دستگاه برای تسویه آب را خریداری نماید. در اینجا، ماهیگیران و نیروگاه می‌توانند به مذاکره بنشینند. ماهیگیران حتی اگر ۵ میلیون دلار را هم پرداخت کنند، بازهم ۲ میلیون دلار سود کسب خواهند کرد. در نتیجه راه‌حل، به‌سادگی پیدا شد. مذاکره این دو بخش، می‌تواند قضیه را حل‌وفصل کند.

قضیه کوز

این داستان که مذاکره به نتیجه‌ای کارآمد به لحاظ اجتماعی می‌رسد، قضیه کوز نام دارد. این قضیه معتقد است مذاکره طرفین بخش خصوصی با یکدیگر، به تخصیص بهینه منابع خواهد انجامید؛ بنابراین نتیجه نهایی قضیه کوز آن است که مداخله دولت برای حل مسائل پیامدهای خارجی لازم نیست و چانه‌زنی بخش خصوصی می‌تواند نتیجه مطلوب را به دنبال داشته باشد.

مداخلات بخش خصوصی، تا حد زیادی می‌تواند مفید و کارآمد باشد، اما وقتی این مداخلات به نتیجه نرسد، شاید حضور و دخالت مستقیم دولت ضروری باشد. در ادامه نمونه‌هایی از راه‌حل‌های دولت را نیز خواهید دید.

راه‌حل دولت

دولت‌ها اصولاً به دو شیوه نسبت به پیامدهای خارجی واکنش نشان می‌دهند.

اول خط‌مشی‌های فرمان و کنترل که طی آن دولت مستقیماً نحوه تخصیص منابع را مدیریت می‎کند.

دوم: خط‌مشی‌های بازار محور که در آن دولت انگیزه‌هایی برای سازمان‌های خصوصی جهت درونی‌سازی پیامدهای خارجی فراهم می‌سازد.

به همان مثال نیروگاه برگردیم. فرض کنید داستان دیگر تنها ماهیگیران نیستند و تمام مردم منطقه نیز در نتیجه آلاینده‌های تولیدی نیروگاه در معرض خطر قرار می‌گیرند. در اینجا شما به‌عنوان سیاست‌گذار چه خواهید کرد؟

در اینجا ضروری است که میزان آلاینده‌ها کاهش یابند؛ بنابراین در راه اول، یعنی تنظیم‌گری فرمان و کنترل، یا به طور مستقیم، سطح تولید محدود شده و یا به استفاده از فناوری‌های معین فرمان داده می‌شود. در رویکرد تنظیم‌گری بازار محور نیز، با به مهار درآمدن قدرت نیروهای بازار، پیامدهای خارجی درونی‌سازی می‌شود.

مالیات‌ها و یارانه‌های اصلاح‌گر

مالیات‌ها و یارانه‌های اصلاح‌گر، یکی از بااهمیت‌ترین رویکردها جهت رسیدگی به پیامدهای خارجی هستند. در همان مثال نیروگاه برق، شما می‌توانید با بستن مالیات به روی نیروگاه، مانع از آن شوید که نیروگاه آلاینده‌هایی که تولید می‌کند را وارد هوای آزاد کند. در مقابل اگر عاملی پیامدهای خارجی مثبت تولید کند، می‌توانید به کمک یارانه‌ها، آن عمل را تقویت کنید و میزان انجامش را افزایش دهید.

 

کالاهای عمومی

فرض کنید در خانه خود نشسته‌اید و ناگهان صدای آژیر به صدا درمی‌اید. هم شما و هم تمام همسایه‌هایتان صدای این آژیر را می‌شنوید. اینجا دو نکته وجود دارد، شما نمی‌توانید صدای آژیر را نشنوید و نکته دوم اینکه شنیدن صدا توسط شما، سایرین را از شنیدن آن منع نخواهد کرد؛ بنابراین این کالا، یک کالای عمومی است. در مقابل کالاهای عمومی، کالاهای خصوصی وجود دارد که ویژگی‌های کالاهای خصوصی، عکس کالاهای عمومی است.

بنابراین، این دو ویژگی را در نظر داشته باشید تا کالای عمومی را از کالای خصوصی، متمایز کنید.

اول: ممانعت پذیری: کالاهای خصوصی ممانعت پذیر هستند. یعنی اگر افراد هزینه این کالاها را ندهند، شما می‌توانید آنان را از کالا محروم کنید. در مقابل، کالاهای عمومی ممانعت پذیر نیستند. یعنی اگر شما پولی بابت این کالاها نپردازید، کسی نمی‌تواند شما را از کالای عمومی منع کند.

دوم: در معرض رقابت بودن مصرف: مصرف کالاهای خصوصی در معرض رقابت است. یعنی این کالاها نمی‌توانند در زمان مشخص توسط بیشتر از یک نفر مصرف شوند. این در حالی است که کالاهای عمومی چنین نیستند و استفاده یک نفر از کالاهای عمومی، سایرین را از آن کالا منع نخواهد کرد.

در کنار کالاهای عمومی و خصوصی، کالاهای دیگری نیز وجود دارد که اقتصاددانان از این کالاها به‌عنوان کالاهای باشگاهی یاد می‌کنند. کالاهای باشگاهی ممانعت پذیر هستند؛ اما مصرف آن‌ها رقابتی نیست. یعنی ممکن است افرادی بتوانند شما را از آن محروم کنند؛ اما اگر شما استفاده کنید، دلیل نمی‌شود که سایرین از آن محروم شوند. استفاده از اینترنت مثالی بارز برای این کالاهاست. اگر شما از اینترنت استفاده کنید، سایرین از استفاده اینترنت محروم نخواهند شد. اما شرکت ارائه‌دهنده اینترنت می‌تواند شما را از ارائه کالا محروم کند و تصمیم بگیرد یک روز به دلایلی هیچ سرویسی ارائه ندهد.

نوعی دیگر از کالاها وجود دارند که تخصیص‌ناپذیر هستند؛ اما رقابتی به شمار می‌روند. این کالاها، کالاهای منابع مشاع است. برای مثال، تمام ماهیگیران می‌توانند از دریاچه ماهی بگیرند و دریاچه برای همه ماهیگیران در دسترس است. اما در مقابل، اگر شما ماهی بگیرید، دیگری نمی‌تواند همان ماهی را صید کند.

تأمین کالاهای عمومی توسط دولت

ماهیت غیررقابتی و ممانعت‌ناپذیر کالاهای عمومی، دقیقاً چیزی است که این کالاها را از دیگر کالاها متمایز می‌سازد. در مورد تأمین کالاهای عمومی توسط دولت، منطق هزینه فایده کاربرد دارد. یعنی اینکه دولت باید تولید کالا را تا جایی گسترش دهد که هزینه نهایی با فایده نهایی برابر شود.

کالاهای مربوط به منابع مشاع

فرض کنید در یک شهر، شغل غالب مردم دامداری است و افراد از طریق دامداری زندگی خود را می‌گذرانند. این شهر، چراگاه‌های زیادی نیز دارد و دامداران، هر روز دام خود را به چرا می‌برند. طبیعی است که هر چه دام بیشتری برای چرا ببریم، سود بیشتری نیز کسب خواهیم کرد؛ بنابراین چند دامدار تصمیم می‌گیرند برای کسب سود بیشتر، دام‌های خود را افزایش بدهند. تا اینجا همه چیز بدون مشکل است. حالا فرض کنید آن‌قدر چرا زیاد می‌شود که چراگاه‌ها یک‌به‌یک از بین خواهد رفت و دیگرکسی قادر به ادامه صنعت و شغل خود نخواهد بود. اینجا شاهد تراژدی مشاعات هستیم. تراژدی مشاعات زمانی محقق می‌شود که منابع مشاع، شدیداً مورداستفاده قرار می‌گیرد. راه‌حل‌هایی نیز برای حل مشکل منابع مشاع وجود دارد. برای مثال پرداخت مالیات و... از راه‌حل‌هایی است که دولت‌ها از آن بهره می‌گیرند تا استفاده مفرط از این منابع کاهش یابد.

 

اشتراک گذاری