اقتصاد با عجم - بخش دهم

اقتصاد با عجم - بخش دهم

فرض کنید در نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری قرار داریم. یکی از نامزدها می‌گوید قرار است برای افرادی که هوا را آلوده می‌کنند، مالیات وضع شود تا آلودگی هوا کاهش یابد. چرا که هوای پاک حق همه است. در مقابل نامزد دیگر می‌گوید می‌خواهد مالیات‌ها را کاهش دهد. او معتقد است مداخله دولتی در اقتصاد می‌تواند پایان آن جامعه را به دنبال داشته باشد. کدام یک درست می‌گویند؟ این مطلب پاسخی به این سؤال است.

شما در این مطلب می‌آموزید که دخالت دولت در اقتصاد، می‌تواند؛ مانند یک شمشیر دو لبه عمل کند. مقررات با طراحی خوب می‌تواند بروندادهای اجتماعی را ارتقا دهد. اما در مقابل، مقرراتی با طراحی ضعیف، کارایی اقتصادی را از بین خواهد برد. همچنین در این مطلب به شما خواهیم گفت که پول دولت از کجا می‌آید و به کجا خواهد رفت؛ بنابراین اگر می‌خواهید پاسخ این سؤالات را بدانید، در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.

پول از کجا می‌آید؟



در جدول بالا برخی از منابع درآمدی دولت در آمریکا را مشاهده می‌کنید. درآمدهای مالیاتی، یا دریافتی، پولی است که دولت از طریق جمع‌کردن مالیات به دست می‌آورد. همان‌طور که از این نمودار مشخص است، مالیات بر درآمد، بیشترین مالیاتی است که دولت جمع‌آوری می‌کند.

مالیات بر حقوق که برخی آن را مالیات بر بیمه اجتماعی نیز می‌دانند، مالیاتی بر دستمزد کارگران و شاغلان است. مالیات بر درآمد شرکت‌ها، مالیاتی است که توسط بنگاه‌ها از محل سودشان به دولت پرداخت می‌شود. مالیات‌های غیرمستقیم نیز مالیات‌هایی هستند که شما هنگام خرید کالاها و خدمات مشخص پرداخت می‌کنید.

در دو جدول بالا، تمام درآمدها‌یی که دولت از طریق مالیات‌های متفاوت به دست می‌آورد، لیست شده است.

چرا دولت مالیات می‌گیرد و خرج می‌کند؟

دولت برای دریافت مالیات، چهار دلیل اصلی دارد:

  • جمع‌آوری درآمد
  • بازتوزیع درآمد از طریق پرداخت‌های انتقالی
  • تأمین مالی فعالیت‌ها
  • اصلاح شکست‌های بازار و پیامدهای خارجی

در ادامه هر یک از این موارد را به طور مجزا توضیح خواهیم داد تا راحت‌تر با سازوکار دریافت مالیات توسط دولت آشنا شوید.

جمع‌آوری درآمد: عمده مالیات‌ها در اقتصاد ما به این دلیل دریافت می‌شود که تأمین مالی کالاهای عمومی مانند آموزش عمومی، دفاع و... صورت گیرد. برای مثال، نمودار پایین، بخشی از مخارج دولت فدرال که از طریق مالیات ستانی انجام شده است را نشان می‌دهد. برای مثال دفاع و تأمین اجتماعی، دو دسته از بزرگ‌ترین طبقات مخارج دولت فدرال به شمار می‌روند.



بازتوزیع منابع مالی: دومین هدف عمده از مالیات ستانی و هزینه‌کرد دولت، بازتوزیع است. بروندادهای بازار می‌تواند با سطوح بالای نابرابری و فقر که هم‌زمان در کنار ثروت عظیم برای عده‌ای اندک وجود دارد، کاملاً ناعادلانه باشد. به طور کل در اقتصادهای پیشرفته و خصوصاً اقتصاد آمریکا، پرداخت‌های انتقالی و نظام مالیاتی را به کار می‌گیرند تا گستره این وضعیت ناعادلانه و دشواری‌های اقتصادی که خانوارهای فقیر متحمل می‌شوند را محدود کنند. پرداخت‌های انتقالی نیز به پرداخت‌هایی گفته می‌شود که از جانب دولت به برخی افراد چون بیکاران، کهن‌سالان و... پرداخت می‌شود.

علاوه بر پرداخت‌های انتقالی، دولت‌ها جهت محدودکردن نابرابری و توزیع بیشتر بار مالیات بر روی شانه ثروتمندان، به مالیات‌های تصاعدی اتکا می‌کنند. یک نظام مالیاتی تصاعدی، نظامی است که در آن نرخ مالیات بر اساس پایه درآمدی مشمولان افزایش می‌یابد و شما هرچه درآمد بیشتری کسب کرده باشید، مالیات بیشتری نیز پرداخت خواهید کرد. در این سیستم، ثروتمندان مالیاتی بیشتر از دیگران پرداخت خواهند کرد. برای درک دقیق‌تر این نظام، بهتر است میان نرخ‌های مالیاتی متوسط و نهایی تمایز قائل شویم. نرخ متوسط مالیات پیش روی یک خانوار عبارت است از کل مالیات پرداختی تقسیم بر کل درآمد کسب‌شده. از سوی دیگر، نرخ نهایی مالیات، به مبلغی اشاره دارد که بابت آخرین دلار کسب شده توسط خانوار، به‌عنوان مالیات پرداخت می‌شود. آمریکا یک سامانه مالیاتی تصاعدی دارد و بر اساس این سامانه، افراد با درآمد بالاتر مالیات متوسط و نهایی بیشتری پرداخت خواهند کرد.

البته برخی نظام‌های دیگر مالیاتی نیز در دنیا وجود دارد:

نظام مالیاتی تناسبی: در این نظام، تمام خانوارها درصد یکسانی از درآمد خود را به‌عنوان مالیات پرداخت می‌کنند.

نظام مالیاتی تنازلی: افرادی که درآمد بیشتری به دست می‌آورند، مالیات کمتری نیز در این نظام مالیاتی پرداخت می‌کنند.

تأمین مالی فعالیت‌ها: دولت همچنین برای تأمین مالی فعالیت‌های خود چون تأمین حقوق دولتمردان و... مالیات می‌گیرند.

اصلاح شکست بازار و پیامدهای خارجی: احتمالاً شما با مفهوم پیامد خارجی آشنا هستید؛ دولت‌ها برای کاهش هزینه پیامدهای خارجی نیز اقدام به دریافت مالیات می‌کنند.

در بازارهای رقابتی، فشار مالیاتی، قیمت‌های تعادلی و کمیت‌ها مستقل از آن هستند که مالیات دقیقاً بر مصرف‌کنندگان وضع شود یا تولیدکنندگان.

شکست دولت

هرچند دولت‌ها می‌توانند با وضع مالیات در بازار، درجه‌ای از تنظیم‌گری و... را داشته باشند و گاه بازار را به سمت تعادل نیز پیش ببرند و اثر پیامدهای خارجی را نیز کاهش دهند، اما همیشه بدین شکل نیست. گاهی مداخلات دولت در نهایت به شکست بازار نیز منجر خواهد شد. افرادی که معتقدند مداخلات دولتی باید در اقتصاد به حداقل خود رسد، برخی از این شکست‌ها را عنوان می‌کنند.

هزینه‌های مستقیم دیوان‌سالاری

هر برنامه دولتی نیازمند دیوان‌سالاری است تا نحوه پیاده‌شدن آن رصد شود. به دیوان‌سالاران باید هزینه پرداخت شود. آن‌ها همچنین در بخش مولد اقتصاد قرار ندارند. به معنای دیگر، افرادی که می‌توانستند در تولید نقش داشته و برای اقتصاد عایدی داشته باشند، اکنون در دستگاه‌های دیوان‌سالاری به کار مشغول هستند. بدین ترتیب یک هزینه مهم دولت‌ها از دخالت این چنینی در بازار هزینه‌های دیوان‌سالاری است.

فساد

فسادی که دولت‌های بزرگ پدید می‌آورند، اهمیتی برابر با زیان‌های جبران‌ناپذیر مرتبط با مداخله دولت و ناکارآمدی دیوان‌سالاری دارد. فساد به معنی سو استفاده از منابع مالی عمومی یا دستکاری در تخصیص منابع برای سود شخصی است. برای مثال سالانه بیش از میلیاردها دلار، به جیب دولت‌های آفریقایی می‌رود به‌عنوان کمک خارجی. اما چیزی که در عمل به جامعه هدف می‌رسد ۱۰ تا ۱۵ درصد این مبلغ است. یعنی بخشی از منابع به دیوان‌سالاری اختصاص‌یافته و برخی دیگر نیز توسط افراد و مقامات بالا کشیده می‌شود.

اقتصاد زیر زمینی

احتمالاً شما هم زمانی که به رستوران می‌روید، مبلغی را به‌عنوان انعام به گارسون پرداخت می‌کنید، مبلغی که شاید در ماه عدد بالایی شود؛ اما جز درآمد این شخص محسوب نمی‌شود. اقتصاد زیر زمینی که از آن به‌عنوان بازار سیاه هم یاد می‌شود، شامل مواردی از فعالیت‌های این چنینی است که مالیاتی بر فعالیت‌هایشان وضع نمی‌شود.

اشتراک گذاری