اقتصاد با عجم - بخش ششم

اقتصاد با عجم - بخش ششم

در هر بازار، علاوه بر خریدار، فروشندگانی نیز داریم. هر فروشنده نیز چیزی برای فروش دارد. همان‌طور که مصرف‌کنندگان می‌خواهند منافع خود را به حداکثر برسانند، فروشندگان نیز تلاش دارند تا به نحوی تصمیم‌گیری کنند تا منافعشان (سود) به حداکثر برسد.

 

فروشندگان در بازار رقابت کامل

برای بررسی رفتار فروشندگان، بیایید یک بازار که رقابت کامل در آن جریان دارد را در نظر بگیرید. سه شرط اصلی این بازار عبارت است از:

  • هیچ خریدار و فروشنده‌ای آن‌قدر بزرگ نیست که قیمت بازار را تحت‌تأثیر قرار دهد.
  • فروشندگان در این بازار، کالاهای یکسان تولید می‌کنند.
  • ورود و خروج به بازار آزاد است.

به عبارت بهتر، در این بازار، عاملان تصمیم‌گیرنده قیمت هستند. فعالیت‌های یک عامل، روی بازار و قیمت‌ها تأثیر خاصی نخواهد داشت؛ اما تصمیمات عوامل زیاد، روی بازار و قیمت‌ها اثر می‌گذارد. برای مثال، فرض کنید شما یک کشاورز هستید و تصمیم می‌گیرید امسال به‌جای سیب، پرتقال بکارید. تصمیم شما به‌تنهایی روی قیمت بازار تأثیری نخواهد داشت و قیمت‌های جهانی را نیز قطعاً متأثر نخواهد کرد. اما اگر ناگهان تمام کشاورزانی که سیب می‌کارند، تصمیم بگیرند که پرتقال بکارند، شاهد کاهش قیمت پرتقال و افزایش قیمت سیب خواهیم بود؛ بنابراین در یک بازار رقابتی، یک عامل به‌تنهایی نمی‌تواند تأثیری بر روی قیمت‌ها بگذارد.

 

مسئله فروشنده

در قدم اول باید بدانید قدم نخست فروشنده نیز حداکثرکردن سود است؛ بنابراین باید به این پرسش پاسخ داد که تولیدکنندگان چگونه تصمیم می‌گیرند چه چیزی را و به چه میزان تولید کنند؟ مسئله فروشنده، چارچوبی است که می‌تواند به این پرسش پاسخ دهد.

یک پیتزافروش را در نظر بگیرید. او در ابتدا، به بازار می‌رود و ابزار موردنیاز برای درست‌کردن پیتزا را خریداری می‌کند. سپس پیتزا را آماده کرده و آن را به بازار می‌برد. در این مسئله، فروشنده سه جز اصلی خواهد داشت. اول اینکه فروشنده باید بداند چگونه نهاده‌ها را ترکیب کند تا محصول موردنظر خود را بسازد. برای مثال فروشنده باید بداند برای درست‌کردن ۵ پیتزا، به چه مقدار سوسیس، پنیر پیتزا و... نیاز دارد. دوم اینکه فروشنده باید بداند درست‌کردن این پیتزا برایش چقدر هزینه خواهد داشت. برای مثال، او باید بداند هزینه کارگران، هر یک از مواد و... چقدر خواهد بود. در نهایت نیز باید بداند اگر پیتزا تولید شد، چه مقدار از آن را می‌تواند به فروش برساند؛ بنابراین سه عنصر مسئله فروشنده عبارت است از:

  • ساخت کالا
  • هزینه انجام کسب‌وکار
  • پاداش انجام کسب‌وکار

در ادامه هر یک از این موارد را به‌صورت دقیق‌تر بررسی خواهیم کرد.

ساخت کالا: نهاده‌ها چطور به محصول تبدیل می‌شوند؟

یک بنگاه عبارت است از: هر واحد مستقل کسب‌وکار که کالا و یا خدماتی را تولید کرده و به فروش می‌رسانند. بنگاه می‌تواند از هزاران نفر و یا تعداد اندکی تشکیل شده باشد. هر بنگاهی با این تصمیم روبه‌روست که چگونه نهاده‌ها را برای تولید محصول با یکدیگر ترکیب کند.  تولید فرایندی است که در آن نهاده‌ها به محصولات تبدیل می‌شوند. رابطه میان مقدار نهاده‌های استفاده‌شده و مقدار محصولات تولیدشده به تابع تولید شهرت دارد.

برای درک مفهوم تولید شرکت ویسکانسین چیزمن را در نظر بگیرید. این شرکت، محصولاتی چون گل، گیاه، خوراکی و... را دسته‌بندی کرده و به سراسر جهان حمل می‌کند. یکی از خدمات این شرکت، بسته‌بندی پنیر در جعبه‌های پنیر است. برای انجام این کار دو نهاده اصلی نیاز داریم. نیروی کار برای بسته‌بندی و سرمایه فیزیکی (خود پنیر و جعبه و...). سرمایه فیزیکی عبارت است از هر کالا که برای تولید از آن استفاده می‌کنیم. توجه داشته باشید نیروی کار یک عامل تولید متغیر و پنیر و سرمایه فیزیکی، عامل تولید ثابت به شمار می‌رود. عامل تولید ثابت، نهاده‌ای است که در کوتاه‌مدت قابل‌تغییر نباشد؛ اما برعکس، عامل تولید متغیر، در کوتاه‌مدت، قابل‌تغییر خواهد بود.

جدول بالا اطلاعاتی در مورد تابع تولید کوتاه‌مدت این شرکت است. این جدول به شما نشان می‌دهد چگونه میزان تولید محصول براثر میزان تغییر در کارگران، تغییر می‌یابد. در این شرکت، تنها راه تغییر تولید در کوتاه‌مدت، آن است که تعداد کارگران خود را تغییر دهد.

تابع تولید این شرکت، حاوی چند نکته مهم است که باید بدان توجه داشته باشید:

اول اینکه تولید نهایی با ورود چند کارگر نخست افزایش می‌یابد. یعنی اگر دو کارگر با همدیگر کاری را انجام دهند، می‌توانند بیش از مجموع تولید منفرد خود کار انجام دهند. این موضوع شاید به این دلیل باشد که دو کارگر نخست، به‌صورت تخصصی کاری که در آن وارد هستند را انجام می‌دهند. در اینجا شاهد فرایند تخصصی‌شدن نیز هستیم. تخصصی‌شدن حاصل از پروراندن مجموعه‌ای معین از مهارت‌های کارگران به‌منظور افزایش بهره‌وری است. یک خط تولید واقعی و زیبا همان چیزی است که در پی تخصصی‌شدن به وجود آمده است.

دوم آنکه، با افزوده‌شدن پشت‌هم کارگران، تولید نهایی کاهش می‌یابد. این موضوع یعنی هرچه کارگران بیشتری اضافه شوند، شروع به افزودن مقادیر کمتری به تولید کل می‌کنند. اقتصاددانان به این امر، قانون بازدهی نزولی می‌گویند. قانون بازدهی نزولی، می‌گوید که افزایش‌های متوالی در نهاده‌ها، در نهایت به محصول اضافی کمتری خواهد انجامید. این موضوع می‌تواند چندین دلیل داشته باشد. اتلاف وقت یکی از آن دلیل‌هاست چراکه با افزایش تعداد کارگران، ممکن است کارگران برای استفاده از یک دستگاه، مدت زیادی منتظر بمانند.

سوم آنکه، افزودن تعداد بسیار زیاد کارگران می‌تواند تولید کل را کاهش دهد؛ بنابراین ممکن است افزودن تعداد بسیار زیاد کارگران، ضد بهره‌وری باشد.

هزینه‌های انجام کسب‌وکار: آشنایی با منحنی‌های هزینه

حالا بیایید نگاهی به دومین جز از مسئله فروشنده داشته باشیم: یعنی آنچه بنگاه باید بابت نهاده‌های خودش پرداخت کند که با نام هزینه‌های تولید نیز شناخته می‌شود. هزینه کل تولید مساوی است با جمع هزینه‌های ثابت و متغیر.

هزینه‌های متغیر، هزینه‌هایی هستند به عوامل متغیر تولید مربوط می‌شوند. هزینه‌های ثابت اما هزینه‌هایی هستند که بنگاه حتی درصورتی‌که هیچ محصولی تولید نکند هم باید بپردازد.

حالا که با این مفاهیم آشنا شدید، بهتر است در مورد متوسط هزینه کل هم بدانید. متوسط هزینه کل عبارت است از هزینه کل تقسیم بر کل محصول؛ بنابر این تعریف، متوسط هزینه ثابت نیز عبارت است از کل هزینه ثابت تقسیم بر کل محصول.

در جدول زیر، مجموعی از این هزینه‌ها برای شرکتی که در ابتدای فصل در موردش صحبت کردیم را می‌بینید.

 

پاداش انجام کسب و کار: آشنایی با منحنی درآمد

سومین جز مسئله فروشنده، قیمتی است که یک بنگاه می‌تواند محصول خود را در آن قیمت به فروش برساند. به‌هرحال، یک بنگاه از فروش کالا، پول به دست می‌آورد و این پول درآمد بنگاه است. اما فرمول محاسبه درآمد چیست؟

برای محاسبه درآمد باید قیمت محصول را در تعداد محصولاتی که به فروش رسانیده‌ایم، ضرب کنیم.  در یک بازار رقابت کامل، فروشندگان می‌توانند هر چیزی که می‌خواهند را در بازار به فروش برسانند. برای همین، قیمت‌پذیر هستند. اما چه چیزی است که قیمت را تعیین می‌کند؟

قیمت از تقاطع منحنی عرضه و تقاضا به دست می‌آید و محل تلاقی عرضه و تقاضای بازار، نقطه‌ای است که می‌تواند قیمت تعادلی را به ما نشان دهد.

 

همه چیز کنار هم

حالا با سه عنصر مسئله فروشنده آشنا شدیم و می‌توانیم برای انتخابی بهینه، این سه عنصر را کنار هم قرار دهیم. همان‌طور که می‌دانید هدف یک بنگاه، مصرف‌کننده، خریدار و هر عامل دیگری در اقتصاد، آن است که سود خود را به حداکثر برساند. اما سود چیست؟

سود، عبارت است از تفاوت میان درآمد کل و هزینه‌های کل. یعنی شما باید کل هزینه‌ها را محاسبه و درآمد را از آن کسر کنید؛ بنابراین اکنون شما طریقه محاسبه سود را نیز می‌دانید و تنها یک پرسش باقی می‌ماند: برای کسب حداکثر سود، باید چه مقدار تولید کرد؟

در این باره یک قاعده کلی وجود دارد: اگر یک بنگاه بتواند یک واحد دیگر از محصول را با هزینه نهایی کمتر از قیمت بازار تولید کند، باید این کار را انجام دهد. زیرا می‌‎تواند بر روی تولید آن واحد سود کسب کند.



نگاهی به جدول بالا داشته باشید. این نمودار نشان‌دهنده میزان کارگران و میزان تولید شرکت بسته‌بندی پنیر است. در نقطه A شرکت می‌تواند با ۹ کارگر، ۹۳۹ جعبه تولید کند. شرکت از درست‌کردن هر جعبه پنیر، ۱٫۱۳ دلار کسب می‌کند؛ بنابراین هنوز شرکت می‌تواند برای کسب سود بیشتر، تولید بیشتری انجام دهد. چرا که هنوز هزینه تولید با هزینه بازار تفاوت دارد و تولید جعبه بیشتر، سود بیشتری را نیز برای این شرکت به دنبال دارد.

حالا نقطه B را ببینید. در این نقطه هزینه تولید جعبه، از هزینه فروش آن در بازار بالاتر رفته و برای شرکت این میزان از تولید به‌صرفه نیست؛ بنابراین نباید تا این میزان تولید کند و براین‌اساس تولید ۱۲۲۵ جعبه، آن میزانی است که برای شرکت بهینه بوده و شرکت سود کسب می‌کند.

 

منحنی عرضه

حالا شما با مسئله فروشنده و کسب سود او آشنا هستید. در ادامه در این باره صحبت خواهیم کرد که منحنی عرضه چیست و چگونه می‌توان آن را ترسیم کرد. منحنی عرضه هر بنگاه، میزان محصول آن بنگاه را با قیمت‌ها مرتبط می‌کند.
برای مثال نمودار  زیر، نشان می‌دهد که اگر قیمت به ۱٫۴۱ دلار افزایش یابد، چه تغییر رفتاری را شاهد خواهیم بود. ما طبیعتاً در این شرایط، انتظار داریم که با افزایش قیمت محصول، میزان عرضه نیز افزایش داشته باشد. اما به چه میزان؟ نمودار زیر، تصویر روشنی از این موضوع به شما ارائه می‌کند.

 

کشش قیمتی عرضه

کشش قیمتی عرضه معیاری است که میزان حساسیت مقدار عرضه به تغییرات قیمتی را نشان می‌دهد. برای محاسبه کشش قیمتی عرضه، باید درصد تغییر در مقدار عرضه را بر درصد تغییر در قیمت تقسیم کنیم. زمانی می‌گوییم عرضه کشش دارد که عرضه محصول نسبت به تغییرات قیمت تغییر داشته باشد. برای مثال اگر با تغییر قیمت یک کالا، عرضه آن به‌شدت افزایش و یا کاهش یابد، این کالا کشش‌پذیر است و اگر قیمت تغییر زیادی در عرضه محصول ایجاد نکند، کالا در مقابل تغییر قیمت کشش‌پذیر نخواهد بود.

 

مازاد رفاه تولیدکننده

مانند مازاد رفاه مصرف‌کننده، اصطلاحی به نام مازاد رفاه تولیدکننده نیز وجود دارد. مازاد رفاه تولیدکننده با اندازه‌گیری تفاوت میان قیمت بازار و منحنی هزینه نهایی محاسبه می‌شود. این مفهوم اما تفاوتی با سود دارد. سود هزینه کل را مدنظر قرار می‌دهد. اما مازاد رفاه تولیدکننده، تنها به هزینه نهایی توجه دارد.

اشتراک گذاری