احتمالاً شما هم مانند تمام دانشجویان به این فکر کردهاید که اگر به دانشگاه نمیرفتید، اکنون وضعیت مالی بهتری داشتید. اما همانطور که میدانید بسیاری دانشگاه رفتن را یک سرمایهگذاری بسیار عالی میدانند. چرا که این امری است که در آینده بازدهی آن مشخص خواهد شد. اما بازدهی تحصیل چیست؟ در این فصل به پرسشهای اقتصادی این چنینی خواهیم پرداخت.
روش تجربی و روش علمی
روش تجربی یعنی بهکارگیری دادهها جهت تحلیل جهان. این اصل، سومین اصل کلیدی در اقتصاد نیز به شمار میرود. تجربهگرایی در کانون تمامی تحلیلهای علمی قرار دارد. حالا بیایید با این توضیحات به تعریف روش علمی بپردازیم. روش علمی، نام فرایند مستمری است که اقتصاددانان، دانشمندان علوم اجتماعی، دانشمندان علوم طبیعی و... از آن استفاده میکنند تا مدلهایی از جهان را بسط دهند و این مدلها را از طریق دادهها بیازمایند و در نهایت همخوانی میان مدلها و دادهها را بررسی کنند. البته هیچکس در این روش توقع ندارد تا حقیقتی عجیب از جهان را کشف کند. زیرا جهان فوقالعاده پیچیده است. آنها از این طریق، تنها مدلهای بد را از مدل خوب جدا میکنند. اگر هم مدلی ناسازگاری زیادی با دادهها داشته باشد، اقتصاددانان مدل را ترمیم خواهند کرد و یا کلاً آن را کنار میگذارند. این فرایند برای یافتن مدلهای مفیدتر بهشدت به ما کمک خواهد کرد.
مدلها و دادهها:
همانطور که میدانید، کره زمین گرد است. اما اگر بخواهید نقشهای بخرید تا به جایی بروید و.... کمتر کسی است که به شما نقشه گرد دهد. همه از همان نقشه مسطح استفاده میکنند. چراکه سادهتر است؛ بنابراین مدل توصیف سادهشدهای از جهان است؛ بنابراین چون ساده شده است، نمیتواند بهصورت بسیار دقیق جهان را توصیف کند، اما در درک بهتر ماجرا به شما کمک خواهد کرد. مدلها به ما کمک میکنند تا پیشبینیهای علمی داشته باشیم و با این پیشبینیها، دادهها را محک بزنیم.
اما داده چیست؟ دادهها عبارت است از امور واقعی، اندازهها یا آمار و ارقامی که جهان را توصیف میکنند. زمانی که اقتصاددانان از تحلیل تجربی استفاده میکنند، از پیشبینیهای یک مدل، با عنوان فرضیه، نام میبرند. زمانی هم که فرضیه، با دادهها متناقض باشد، اقتصاددانان کار را از اول شروع میکنند و تلاش دارند به فرضیههایی دست یابند که با دادهها هماهنگ باشد.
استدلال بر حکایت:
احتمالاً شما هم افراد زیادی را میشناسید که تحصیلات بسیار بالایی ندارند، اما بسیار ثروتمندند. بیل گیتس، زاکربرگ و... همگی مثالی بر این مدعا هستند. آیا میتوان از این موضوع نتیجه گرفت که هر کس تحصیلات خوبی ندارد و از دانشگاه انصراف داده است، ثروتمند خواهد شد؟ طبیعتاً وقتی شما به دادههای اندکی نگاه کنید، به آسانی نتیجههای اشتباه خواهید گرفت.
علیت و همبستگی:
علیت زمانی اتفاق میافتد که چیزی مستقیماً، چیز دیگری را از طریق یک رابطه علت و معلولی متأثر سازد. همبستگی اما به آن معناست که بین دو چیز، رابطه مستقل وجود دارد. افراد اصولاً این دو موضوع را با یکدیگر اشتباه میگیرند. علیت را میتوانید بهعنوان مسیر حرکت از علت به معلول تصور کنید. برای مثال، اگر دستتان را روی بخاری بگذارید، میسوزد. اما همبستگی رابطه بین دو موضوع را نشان میدهد. برای مثال افرادی که قبل از دبستان به کلاس زبان رفتهاند، زباناصلی را نیز آسانتر در مدرسه خواهند آموخت. همبستگی به سه دسته تقسیم میشود: مثبت، منفی و صفر. زمانی همبستگی مثبت داریم که دو متغیر تمایل دارند تا در یکجهت حرکت کنند. همبستگی منفی زمانی اتفاق میافتد که دو متغیر در جهت مخالف یکدیگر حرکت میکنند. برای مثال، احتمال بیکاری در افرادی که تحصیلات بالاتر دارند، کمتر است. وقتی دو موضوع هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند نیز میتوانیم بگوییم همبستگی بین آنها صفر است.
وقتی همبستگی به معنی علیت نیست:
دو دلیل وجود دارد که بیان میکند که چرا ما نباید عجولانه، همبستگی میان دو متغیر را به معنی یک رابطه علی خاص تلقی کنیم: متغیرهای حذف شده و متغیرهای معکوس
متغیر محذوف، چیزی است که خارج از یک تحقیق باقی میماند و اگر مدنظر قرار میگرفت، علت بین همبستگی دو متغیر را توضیح میداد. برای مثال فرض کنید مسئول تبلیغات جدیدی استخدام کردهاید که معتقد است رنگ قرمز بر افزایش فروش تأثیر خواهد گذاشت و رنگ آبی خیر. نتایج حاصل از فروش نیز مدعای او را تأیید میکند و با رنگ قرمز ۲۵ درصد و با رنگ آبی ۵ درصد افزایش فروش خواهید داشت. تا اینجا همه چیز منطقی به نظر میرسد. اما یک عامل وجود دارد که کسی آن را در نظر نگرفته و معادله شما به همین دلیل اشتباه از آب درآمده. ولنتاین! چون ولنتاین بوده، فروش قرمز بیشتر شده و ولنتاین متغیر محذوفی است که میتوانست علت افزایش فروش را توضیح دهد.
رابطه علی معکوس، موضوع دیگری است که برای تلاش در جهت تشخیص علت از معلول، دردسر ایجاد میکند. رابطه علی دوطرفه، به وضعیتی گفته میشود که در آن جهت علت و معلول را اشتباه میگیریم. برای مثال، ثروتمندان سلامتی بیشتری دارند: بنابراین برخی نتیجه گرفتهاند که ثروت بیشتر، سلامت بهتر را نیز در پی خواهد داشت. اما از سمت دیگر رابطه دوطرفه است. چراکه سلامت بهتر نیز میتواند سبب ثروت بیشتر شود.
اقتصاد تجربی و آزمایشهای طبیعی:
آزمایش، روشی کنترل شده برای بررسی روابط علی میان متغیرهاست. بیایید یک آزمایش اقتصادی را در نظر بگیرید. برای مثال، تصور کنید برخی میگویند رفتن به دانشگاه سبب افزایش درآمد خواهد شد. شما میتوانید هزار نفر را که پول رفتن به دانشگاه ندارند را مورد بررسی قرار دهید و در این بین به نصف آنها هزینههای رفتن به دانشگاه را پرداخت کنید و سپس بررسی کنید که آیا واقعاً رفتن به دانشگاه، افزایش درآمد را در پی داشته است یا خیر. البته باید توجه داشت که برگزارکردن چنین آزمایشهایی میتواند هزینهبر باشد.
بنابراین: یک آزمایش طبیعی، مطالعهای تجربی است که در آن برخی فرایندهای خارج از اختیار آزمایشکننده، موضوع مورد آزمایش را به شیوهای تصادفی و یا نزدیک به آن در گروههای شاهد آزمون قرار دادهاند.
پرسش و پاسخهای اقتصادی:
اقتصاددانان علاقه دارند تا تحقیقات را فرایندی بدانند که در آن پرسشهایی طرح و به آنها پاسخ داده میشود. بهترین پرسشهای اقتصادی دو ویژگی دارند:
اول اینکه، سؤالات خوب به موضوعاتی میپردازند که برای جامعه و عاملان اقتصادی اهمیت دارند.
دوم اینکه پرسشهای اقتصادی خوب قابلیت پاسخدهی دارند. چند پرسش خوب:
آیا رفتن به دانشگاه ارزش دارد؟
آیا استفاده از اینستاگرام مجانی است؟
آیا در بازار کار تبعیض وجود دارد؟
آیا افراد به انصاف اهمیت میدهند؟
آیا افراد لذت آنی را ترجیح میدهند و....
چه پرسشهای اقتصادی خوبی در ذهن شما وجود دارد؟